Jun 22, 2005

بازی "اگربازی"... طنز ملس / عدنان هنرور

ما با واقعيت هايى روبەرو هستيم كه مسئولان آموزش و پرورش لابد چون «مسئول اجرايى» هستند آنها را بيان نمى‌كنند. یا در آموزش و پرورش اصولا فرصتى براى پرداختن به اين امور نيست. آنها درگير مشكلات ابتدايى ترى هستند.و نمی‌توانند اين نكته را با صراحت با مردم در ميان بگذارند كه سهم آموزش و پرورش  از بودجه كشور در ۱۳ سال گذشته دائماً كاهش يافته است و به گفته كارشناسان؛ بودجه اين وزارتخانه از۲۰ درصد در سال ۷۰ به ۹/۹ درصد در سال ٨٠ رسيده است. با چنين بودجه اى نه تنها فعاليت عمرانى و تجهيز مدارس غيرممكن است و نه تنها مطالبات معلمان در مورد هماهنگى حقوق دريافتى با ساير كاركنان دولت عملى نمى شود، بلكه اين وزارتخانه همچنان درگير تنازع براى بقا خواهد بود.
ناگفته‌ نماند که ؛ در اين دستگاه بحران زده اصلى‌ترين دغدغه هر رئیسی حفظ وضع موجود و جلوگيرى از بدتر شدن اوضاع است.


این مطلب با دیدی انتقادی و طنزگونه‌ بعضی معضلات کارکنان آموزش و پرورش بالاخص آموزش و پرورش منطقه‌ی سروآباد را مورد بررسی قرار می‌دهد. آنچه که باعث شد من این مطلب را بنویسم بخش نامه‌ای بود؛ که از طرف رئیس جدید آموزش و پرورش سروآباد به مدارس ارسال شد. باعنوان: اگرجای رئیس اداره‌ بودید، چکار می‌کردید؟ اگر جای معاونان ادارهبودید، چکار می‌کردید؟ اگر جای... که اینجانب آن را "بازی، اگر بازی" نام نهاده‌ام.


حالا ادامه‌ی مطلب رو بخونید تا ست‌های این بازی جامانده‌ از المپیک هم دستان بیاد!
                                  

                                                      بازی ؛ اگر بازی

اگرجای رئیس اداره‌ بودید............. .
اگرجای معاونان اداره‌ بودید........... .
اگرجای مسوولان آموزشی اداره‌ بودید.... .
اگرجای مستخدم اداره‌ بودید.......... .
اگر، اگر، اگر و اگرهای دیگر........... .


بازی اگر بازی،  بازی خوبیست چونکه آقایان رؤسا آن را آزموده‌اند. هدف از این بازی فعلاً معلوم نیست، اما در آموزش وپرورش یک چیز هدف اصلی است وآن حفظ کمیت و دوری از کیفیت است. البته‌ با حفظ بقای پست ها.
اما اگر آقایان رؤسا (ازخانم های رئیس که خبری نیست) به جای این اگر بازی ها آماری از میزان انگیزه‌ی معلمان به تدریس و دانش آموزان به آموختن را در سطح منطقه‌ اجرا می‌کردند. از میزان درصد پایین انگیزه‌ شاخ در می‌آوردند.

یادمان باشد که‌ چون معلم مقدس است، نبایست چیزی بگوید که به شان بلند مرتبه‌ی او لطمه‌ای بزند. در نتیجه‌ این تقدس و میمونی فقط باعث سؤاستفاده‌ از طرف آقایان بالادست از یک طرف و هم چنین باعث چالش عمده‌ بین مقدسان زحمت‌کش و الهه‌های اداره‌ شده‌ است؟؟

                                000000000000000000000000000000000  

حالا اگر...
ا..گ..ر..جای رئیس اداره‌ بودم مرتبا جلسات ترتیب می‌دادم و روی تابلوی دید همگان نصب می‌کردم که از تاریخ فلان تا فلان تاریخ از ساعت فلان تا فلان ساعت در جلسه‌ هستم تا بد خواهان فکر نکنند که رئیس فعال نیست.
 حالا جلسات سازمان رفتن هم بماند. با این کار به معلمان می‌فهماندم که شما نیز از دانش آموزانتان فاصله‌ بگیرید و روابطتان خشک باشد تا خدایی ناکرده‌ ابهت و تقدستان را مبادا از دست بدهید... .
هم چنین مشکلات (البته کسانی که سفارشی نیستند) به همکاران ارجاع می‌دادم. و تقاضای امکانات آزمایشگاهی و کارگاهی و کامپیوترهای بی زبان (مثل بیشتر معلمان) ازسازمان می‌کردم تا گردوغبار روی آنها بنشیند و کم‌کم بپوسند و دیگران هم بدانند که چه‌ امکاناتی در اختیار گردوخاک گذاشته‌ایم.
و همیشه‌ شعار تو خالی معلم محوری و مدرسه‌ محوری را ترویج می‌دادم.


خیلی چیزها می‌خواهم بنویسم اما هنگامی‌ که ازقاعده‌ی تنازع بقا فکر می‌کنم و چونکه خود نیز بایستی طبق این قاعده‌ در سلسله‌ بقا باقی بمانم بی اختیار دستم سست می‌شود.
'کانت ' زمانی که می‌گفت :" من فکر می‌کنم پس هستم ". خیلی به‌ درد خور بود برای خودشان. من هم متأسفانه باید بگویم : "من اعتراض نمی‌کنم، پس هستم".  وبا خود می‌گویم: چرا مثل یک برگ روی دماغ آقایان فرود آیم و خاطر مبارکشان را مکدر نموده‌ و از روی دماغ آقایان به زیر پای آنها سرازیر شوم و آنها نیز عصبانی شده‌ و بگویند این دیوانه‌ دیگر از کجا اومد چونکه‌ انگ دیوانگی، چیزی نیست که بتوان با آن راه‌ اومد در نتیجه‌ کافیست؛ آقایان سبیل ها را به دست شانه بسپارند و ما را به دست نهاد... .
                                
                            
                                  000000000000000000000000000000000


بازی اگر بازی را ادامه می‌دهیم باحرکت مهره‌ای دیگر به نام معاون مالی (پشتیبانی)
خود را به زحمت جای این مهره‌ نهادم و طرح و برنامه‌هایم را ارائه‌‌ می‌دهم :
1- حياط مدارس را برای دانش آموزان آسفالت می‌کردم تا اگر دانش آموزان دچار سانحه‌ای شوند به جای جراحت سطحی دچار گردن شکستگی شوند.
2-  در مدارس جعبه كمك هاى اوليه نصب می‌کردم (البته‌ فقط جعبه خالی را نصب می‌کردم).
3- مدارس رابه كپسول آتش نشانى بدون شارژ مجهز می‌کردم.
 4- سرویسهای(واقعاً) بهداشتی؛ دوستی با معلمان؛  فضاهاى پرورشى، فضاهاى رفاهى متناسب با سرانه دانش آموزى متناسب با استانداردهاى روز دنيا؛ هم جزء برنامه‌های آتیه‌ام می‌باشد.

البته‌ یک دغدغەی همیشگی هم برایم غیرقابل انکار است و آن كمبود و كسرى بودجه مزمن سالانه و ماهانه است. برای رفع این مشکل هم بایستی به مدیران فشار بیاورم براى پرداخت قبض آب، برق، تلفن، تا بیشتر و بیشتر  صرفه‌ جویی کنند. و ثانیا هزینه‌ی مکالمه‌ی معلمان را باید خود معلمان پرداخت کنند حالا چرا باید خود معلمان پرداخت کنند؟ چون که هزینه مدارس بیت المال است و جزء هزینه‌ سرانه‌ی دانش آموزان است و ح..ر..ا.. م.. می‌باشد! (ولی در اداره‌ حرام نیست چون که کار اداره‌ را راه‌ می‌اندازیم).

پرداخت اضافه‌ کاری معلمان را سه‌ ماه‌ سه ‌ماه‌  و  چهار ماه چهار ماه عقب می‌اندازم تا هزینه‌ی اضافه‌ کاری و ماموریت‌های همکاران اداری را سر ماه‌ بتوانم پرداخت کنم. چون که گفته‌اند : " چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است "

                               000000000000000000000000000000000

بازی اگر بازی
بازی خوبیست نه.......
 بازیکنان تیم ' اگر'  سیستم بازی را به دست مسوولان آموزشی می‌دهند وبا تعویض مسوولان آموزشی سعی در بهبود وضع آموزشی می‌کنیم و اگر پیشنهادی یا انتقادی از طرف مدارس برایمان ارسال شود ریلکس و بی توجه‌ از کنارش می‌گذریم چون که فقط خودمان عقل کل هستم!
 در سازمان دهی معلمان به ترتیب زیر عمل می‌کنم اول از همه برادر، خواهر، اقوام درجه‌ اول تا دهم و بیستم  در اولویت هستند. بعد از آن ها سفارش شده‌ها.
  معلمان تازه‌کار ابتدایی را به مدیریت مدارس راهنمایی و متوسطه‌ می‌گماشتم تا همیشه‌ حلقه‌ به گوش در خدمت گزاری حاضر باشند.
و هدف اصلیم سازمان دادن دبیران است خواه‌ مربوط به رشته‌ خود باشد یا نباشد تا خدایی ناکرده‌ از شعار نه‌ برای کیفیت! دور نشده‌ باشم.
  
                                         000000000000000000000000000000000

حالا اگر جای مستخدم اداره‌ بودم چی؟ همیشه ‌سر به زیر در فکر درست کردن چای برای آقایان بودم اگر از کسی خوشم بیاد چای تازه‌ دم، لب سوز، لب دوز براش می‌برم. و اگر خدایی ناکرده‌ کارمندی به مذاقمان جور نبود؛ چای کهنه‌ی اول صبح برایش می‌برم تازه‌ خودم هم برایش میذارم روی میز. چون که مبادا چشم بلند کند و چشمم تو چشمش بیفتد. در نان گرفتن برایش هزار عذر موجه‌ و غیر موجه‌ برایش می‌آورم که نان تمام شد به شما نرسید.
در دستمال کشی و خوش خدمتی هم نبایستی بالا دست داشته‌ باشم. ولی اگر مستخدم اداره شدم همیشه‌ یک چیزی خوره‌ی جانم میشه‌ و آن به این فکر می‌کنم که‌ چرا مستخدمین اداره وظیفه‌ چای دم کردن و آوردنش را دارند ولی مستخدمین مدارس چنین وظیفەای‌ در قبال معلمین مقدس! را ندارند؟ ‌


                            000000000000000000000000000000000


اگرجای معلم بودم چی؟؟
اگر جای معلم  بودم همیشه‌ با ذهنیت دیکتاتورانه به دانش آموزان نگاه‌ می‌کردم. فقط در پی اضافه‌کاری بودم هر درس و هر رشته‌ای که باشد؛ مهم نیست.
 اگر دانش آموزان از من سؤالی پرسیدن که از پسش بر نیام محول می‌کنم به خود دانش آموزان که هر کس جواب این سؤال را بیاورد براش مثبت بگذارم. چونکه خودم از روز استخدامیم تا به حال حتی روزنامه‌ای هم نخوانده‌ام دیگر از کجا بلد باشم. تازه‌ دوره‌های ضمن خدمت هم که چیزی یاد نمی‌گیریم فقط و فقط برای گرفتن امتیازش می‌رویم. آن هم باهزار تقلب امتیازش را می‌گیریم. از این رو در موقع امتحان  اصلا از دانش آموزان سخت گیری نمی‌کنم.
دوستی می‌گفت اگر نصف بیشتر معلمان را بچلانید حتی یک ذره‌ علم و دانش روز دنیا روگیر نمی‌یاری!
به علاوه‌ مشکلات خانواده‌ام را به کلاس می‌آورم؛ تاجدا از جامعه‌؛ دانش آموزان نیز بدانند که در چه جهنمی ‌گیر کرده‌ایم. هم چنین  از دختر خوشکلم یا از گل پسرم تعریف ها می‌کردم!!
 هر سال یک سالنامه یا یک تقویم جیبی‌ هم می‌خرم. صرفاً برای این که بدانم بیشترین تعطیلات در چه‌ روزهایی از سال است تا برنامه‌ی درسیم را مطابق آن تعطیلات برنامه‌ریزی کنم. (به این میگن تعطیلات ‌نگری سالانه)



حالااگرجای دانش آموز بودم چی؟؟
دو پا که داشتم 998 پای دیگر قرض میکردم تا از دست رؤسای (و..ا.. ق.. ع.. اً..) فعال و معاونان (ا.. ل.. ح.. ق..) زحمتکش و مسوولان آموزشی با راندمان عالی و معلمان نابغه‌ و مدارس استاندارد فرار کنم!؟




اما اگر..........   و اگر............

Jun 6, 2005

قۆڵ هه‌ڵماڵین


هه‌موومان پێکه‌وه‌ بۆ بن بڕ کردنی ماده‌سڕ که‌ره‌کان قۆڵی یارمه‌تی هه‌ڵماڵین ....
به‌و هیوایه‌ که هیچ مرۆڤێک به‌ هیچ چه‌شنێک قۆڵی نه‌گبه‌تی و خۆ فه‌وتان هه‌ڵنه‌ماڵێت ........


 27ی ژوین رۆژی به‌ر به‌ره‌کانێ له گه‌ل ماده‌سڕ که‌ره‌کان پیرۆز بێت .

Jun 4, 2005

پاره‌ بۆ گریان

له‌ رۆژ هه‌ڵاتی وڵاتی چین دا چاخانه‌یه‌ک کراوه‌ته‌وه‌ که‌ خه‌ڵکی بۆ گریان و فرمێسک داڕشتن ده‌ڕۆنه‌ ئه‌وێ ..
پاره‌ی هه‌ر رۆشتن و شینێک و خوارده‌نه‌وه‌یه‌ک شه‌ش دۆلاره‌ .. 
ئه‌م چاخانه‌یه‌ بۆ ئه‌وه‌کراوه‌ته‌وه‌ که‌ شوێنێک بێت بۆ ئه‌و که‌سانه‌ی که‌ حه‌ز ده‌که‌ن باری ده‌روونیان که‌م بێته‌وه‌ و هه‌ستی ده‌روونیان روو له‌ مردن نه‌ڕوات .
                     

جیا له‌ مۆسیقایه‌کی ئارام ، پیاز و بیباری سوور ده‌درێ به‌ موشته‌ریه‌کان.
به‌ڕێوه‌به‌رانی چاخانه‌که‌ ده‌ڵێن که‌ رۆژانه به‌ سه‌دان که‌س سه‌ردانیان ده‌که‌ن .

May 25, 2005

گه‌رایه‌کی ناو بۆگه‌ناو .

(ئه‌م بابه‌ته‌م له وڵامی ئه‌و هاوڕی ئازیزه‌دا نووسیوه‌ که به ناوی الایمان و الجهادبۆی نووسیبوین ) .

گه‌رایه‌ک به‌ خه‌ڵاتی
دار و ده‌سته‌ی مرۆڤ کوژانی سه‌ده‌ی 21 به ناوی دینه‌وه‌ ؛ ئه‌و‌ دینه‌ی که هه‌ڵگری ئاڵای ئازادی و ئاشتی بۆ جیهانیان بو ؛ ئیستاکه وا له ده‌ستی سه‌ربڕانێک دا که قه‌د بیریان له ناساندنی ئیسلامی راسته‌قینه‌یان نه‌کردوه‌ته‌وه‌ . به‌ڵکو ته‌نیا بیریان له فه‌وتان و قڕ کردن و سه‌ر بڕینی ئیسلام کردوه‌ته‌وه‌ . کاتێک پێغه‌مبه‌ر دیلێکی ده‌گرت . ده‌یگووت پێیان ئه‌مه‌یه‌ ئایینی ئیسلام ئه‌گه‌ر ناتانه‌وێ موسڵمان بن هه‌ر کامتان 10 موسڵمان فێری خۆێندن و نووسین بکات ئه‌وا رزگاری ده‌که‌ین . به‌ڵام له سه‌ده‌ی 21 دا موسڵمانانی له ئیسلام دوور که‌وتوو ، هه‌ر ده‌زانن سه‌ر ببڕن و بخنکێنن یان باره‌مته‌ بفرۆشن .
بۆ منیش گه‌رایه‌کی بۆگه‌ن به خه‌ڵاتی هاتوه‌ که تێدا" باوکی مه‌سعه‌بی زه‌رقاوی "به قاره‌مانی ئیسلام ناوی لێده‌هێنێت و جا بۆ گوایه‌ به سه‌دامی خۆێن مژیان نه‌ده‌گووت " حه‌زره‌تی عومه‌ری ثانی " و دۆعایان بۆ نه‌ده‌کرد جا وا " ئه‌بو مه‌سعه‌بیش "  که که‌وته‌ زبڵدانی مێژوه‌وه‌ ئایا ئیسلام روو له پێشکه‌وتن ده‌ڕوات یان روو له نه‌گبه‌تی .
به بڕوای من تا کوو گه‌رای نه‌گبه‌تی و دواکه‌وتوویی دژ به ئیسلامه‌کان که به ناوی ئیسلامه‌وه‌ سه‌ر ده‌بڕن و گیرفانیان بۆ پاره‌ی باره‌مته‌ هه‌ڵدووربێت  .  ئیسلام هه‌ر روو له پێشکه‌وتنێک ناکات که جیهانیان رووی تێ بکه‌ن و موسڵمانانیش هه‌ر شانازیه‌کانیان هه‌ر رابردووده‌بێت ؛ که له سه‌ده‌ی فڵانی دا فڵانه بیرمه‌ندمان بوو . فڵانه که‌سمان بوو ئه‌وه‌نده‌ زیره‌ک و به توانا بوو . و داهاتوه‌کانیش ئه‌بێ شانازی به موسڵمانی ئه‌م سه‌ده‌وه‌ بکه‌ن که چۆن گۆماوی خۆێنیان رێک خستوه‌ .
                                         

May 24, 2005

پرسه‌نامه


ئێمه‌ سه‌ر جه‌م شه‌مشه‌مه‌ کوێره‌کانی جه‌هه‌نه‌م  و شه‌مشه‌مه‌ کوێره‌کانی ئه‌فغانستان و شه‌مشه‌مه‌ کوێره‌کانی ئه‌م دۆڵه‌ی خوار و دۆڵه‌ که‌ی سه‌رو .... سه‌ره‌خۆشی خۆمان ئاراسته‌ی سه‌رجه‌م خزم و که‌س و قه‌وم و الاخوة و الاخوات الارض و القمر و الاقمار الصناعیه‌ و....  ده‌که‌ین. به بۆنه‌ی چوونه‌ ریزی هاوڕێێ دێرنی تیرۆریست و تیروریست په‌روه‌رمان " باوکی مه‌سعه‌بی زه‌رقاوی و ریش گواوی " بۆ ناو کاروانی پڕ له شانازی جهـــــــاد .
هه‌ر به‌م بۆنه‌وه‌ پرسه‌ی ئه‌م خۆێریمانه له مزگه‌وتی شه‌مشه‌مه‌ کۆێره‌کانی پاڵ هۆڵی یه‌کی شوبات داناوه‌ . به‌شداری ئێوه‌ی ئازیز ده‌بێته‌ هۆیی باشتر گه‌شه‌سه‌ندنی تیرور و بن بڕکردنی ئاسایشی ناو کۆمه‌ڵگا .
هه‌ر بۆیه‌ تکاتان لێده‌که‌ین به زۆترین کات وه‌رن بۆ پرسه . ئه‌گینا سه‌رتان ده‌بڕین تا کۆ ئێمه‌ش له کاروانی جهاد و انتفاضه‌ دوورنه‌که‌وینه‌وه‌ .
له‌پێشا " اجرکم عند الله " داواکارین بۆ " پـه‌یـــڤ " ی ئازیز بۆ بڵاو کردنه‌وه‌ی ئه‌م پرسه‌ نامه‌یه‌ . ( ئه‌ڵبه‌ت ئه‌ویش ئه‌بێ زوانی له بندا ببڕین . چونکا به نهێنی سه‌ره‌خۆشییه‌كی ئێمه‌ی زانیوه‌ ) .
ئیتر به‌رز و پیرۆز بێت یادی قڕ کردن و تۆقاندن و له ناو بردنی ئه‌ده‌ب و هونه‌ر و موسیقا و خۆشه‌ویستی  ..........
هه‌ر شه‌کاوه‌ بێت چارشێوی رووڕه‌شی و نقاب و  سه‌ربڕین و دواکه‌وتوویی و چه‌وسانه‌وه‌ ......

May 23, 2005

مزگێنی ، مزگێنی

 
مزگێنی ، مزگێنی ............

مزگێنی بۆ " شاسوار " و سه‌رجه‌م ئه‌وکه‌سانه‌ی که پێیان ناخۆش بو که من و باقی هاوڕێکانم ئامێر و که‌ره‌سه‌ی پێوێستمان بۆ یاری و گه‌مه‌کردن نیه‌ . من هه‌ر له ماڵ خۆمان له جێگای دیله‌کانێ و چه‌رخ و فه‌له‌ک و ..... ئه‌م ماشێنه‌ی لیباس شۆردنه‌م به‌گیر هێناوه‌ و جار و بار خۆمی تێده‌هاوم .

 
هه‌ر وه‌ها جاری واش هه‌یه‌ که له ده‌لاقه‌ی ژووره‌که‌مه‌وه‌ سه‌یری خه‌ڵکی و ماشێنه‌کان ده‌که‌م  . ئه‌مه‌ش شتێکی خراب نیه‌ بۆ رابوواردن .

هه‌روه‌ها که باوکی هێمنێش له کامێنتێک دا ئاماژه‌ی پێ داوه‌ شاره‌داری قوڕ به‌سه‌ره‌ ده‌ره‌قه‌د نایه‌ت ، به‌سته‌زمانه پاره‌ی نیه‌ چوونکا هه‌ر فریای ئه‌وه‌ ده‌که‌وێت که ناو کۆڵان و خیابانه‌کان ئیسفاڵت بکاته‌وه‌ . له به‌ر ئه‌وه‌ی ئه‌وه‌نده‌ی خزمه‌ت گوزاریان کردوه‌ و په‌یتا په‌یتا هه‌ڵی ده‌که‌نن بۆ گاز و بۆ ئاو و بۆ ته‌له‌فوون و ....... ئه‌وێش ئیتر خواهه‌ڵ ناگرێ ئه‌وه‌نده‌ بکه‌یته‌ سه‌ریان ؛ وه‌ک بڵێت له هیچ شۆێنێکی دونیادا پرۆسه‌ی خزمه‌ت گوزای ناکه‌ن ، بۆیه‌ ئه‌وه‌نده‌ ئه‌وان شاری یاریان خۆشه‌ !!!!!!!!!!
ده‌ی باشه‌ له خوا به‌زیاد بێت و نۆشی گیانی ئێمه‌ش نه‌بێت . پرۆسه‌کان ئه‌وه‌نده‌ به رێک و پێکی ده‌کرێن که ئیتر نایه‌وێت باسی بکرێت که ئه‌گه‌ر هه‌ر که‌س به نێو  شاردا پیاسه‌یه‌ک بکات ، شارێک که پێی ده‌ڵێن ( توریستی ) !!!!!!!!!!!! بۆی ده‌رده‌که‌وێت که‌ که‌م و کوڕیه‌کان تا چ راده‌یه‌که‌ زه‌ق و به‌ر چاوه‌ .
 با پێکه‌وه‌ سه‌یرێکی ئه‌م ده‌لاقه‌یه بکه‌ین و تۆزێک باشتر شته‌کانمان بۆ روون بێته‌وه‌ .
                                     ۩
یان باوکی هێمن له به‌شێکی تری کامێنته‌که‌ی دا ئه‌م ئه‌رکه‌ی خستوه‌ته‌ سه‌ر شانی ده‌وڵه‌مه‌نده‌کانه‌وه‌ !!!!!!!!! جا ده‌وڵه‌مه‌ندی مه‌ریوانی هه‌ر ده‌زانن پاساژ بکه‌نه‌وه‌ یان بڕۆن بۆ حه‌ج ئه‌ویش ته‌نیا بۆ زیاد کردنی ژماره‌ی حه‌جه‌کانیانه‌ نه‌ک بۆ  عیباده‌ت !!!   
جائیتر ئێمه‌ی منداڵان با هه‌ر پێمان بڵێن نه‌وه‌ی داهاتوو ، هیوای گه‌ل و نه‌ته‌وه‌ ، و ...............

به هیوایه‌ که ئێمه‌ش شاد بینه‌وه‌ به شادی باغچه‌کان و ئاشتمان بێته‌وه‌ له‌گه‌ل یاری و پێکه‌نین . 

ئه‌مه‌ش ته‌نیا پیرۆز بایه‌کی وشک و خاڵی :

                                     " رۆو جیهانی زاڕوڵا پیرۆز بۆنه‌ "
" رۆژی جیهانی منداڵان پیرۆز بێت " .
روز جهانی کودک مبارک .

Apr 30, 2005

و کسی نیست که از این بی قانونی فغانی سر دهد .

حداد عادل: طرح مجلس در باره ماهواره هنوز قانون نيست .
رئيس مجلس شورای اسلامی ايران از مسئولان نيروی انتظامی خواسته است اقدامات خود را در باره ماهواره به طرح مجلس مستند نکنند زيرا اين طرح هنوز به تصويب نهايی نرسيده است.

به گزارش خبرگزاری جمهوری اسلامی ايرنا غلامعلی حداد عادل در پاسخ به تذکر يکی از نمايندگان مجلس سخن می گفت که اعتراض داشت چرا نيروی انتظامی پيش از تصويب طرح مجلس اقدام به جمع آوری ديش دريافت ماهواره از منازل مردم کرده است.
سعيد ابوطالب نماينده تهران گفت: "نيروی انتظامی قانون سال 72 را عمل نکرده اما حالا دارد پيشاپيش طرح تصويب نشده مجلس را اجرا می کند."
وی خطاب به رئيس مجلس گفت: "اگر شما به ناجا تذکر می داديد امروز شاهد برخورد در استانهای ديگر نبوديم."
چندی پيش هوشنگ حميدی نماينده سنندج نيز تذکر داده بود که نيروی انتظامی به بهانه مطرح شدن طرح ماهواره در مجلس دست به جمع آوری ديش های ماهواره ای مردم زده است.
آقای ابوطالب گفته است که نيروی انتظامی در حالی به جمع آوری ديش های ماهواره ای می پردازد که روح طرح مجلس مخالف اين برخوردهاست.
در سالهای اخير برخورد با ماهواره دچار افت و خيز بوده است. در اواخر دوره رياست جمهوری محمد خاتمی در يک مرحله حتی وزارت ارشاد اعلام کرد پيش نويس طرحی را فراهم کرده است که بر اساس آن "نحوه صدور مجوز تاسيس و فعاليت دفاتر نمايندگی شبکه های ماهواره ای فارسی زبان در ايران" معين شده است.
بر اساس آن طرح "فقدان ضديت با ارزشهای مسلم فرهنگی و دينی مورد احترام ملت ايران، فقدان گرايش های براندازانه و ضد نظام جمهوری اسلامی ايران و دوری از ابتذال" از معيارهای مجاز بودن شناخته می شد.
در عين حال وزارت ارشاد دوره رياست جمهوری محمود احمدی نژاد در زمان اعلام راه اندازی شبکه صبا از طرف مهدی کروبی رئيس سابق مجلس طی اعلاميه ای از مطبوعات خواست که از درج آگهی های مربوط به شبکه های فارسی زبان ماهواره ای خودداری کنند.
تماشای برنامه های ماهواره ای نيز بر اساس قوانين تصويب شده در مجالس قبلی ممنوع است.
در سالهای اخير تعداد زيادی شبکه های تلويزيونی فارسی زبان که از طريق ماهواره برنامه پخش می کنند در خارج از ايران راه اندازی شده اند. اکثر شبکه های فارسی زبان در آمريکا مستقر هستند.
محتوا و شکل برنامه های اکثر اين شبکه ها کاملا با برنامه هايی که شبکه های تلويزيونی رسمی داخل ايران توليد و پخش می کنند متفاوت است. در واقع بسياری از اين شبکه ها در عرصه هايی فعاليت می کنند که ورود به آنها برای تلويزيونها و رسانه های داخل ايران ممنوع است. پخش موسيقی ها و فيلم هايی که در ايران "مجاز" شناخته نمی شود و برنامه های سياسی ضد جمهوری اسلامی از جمله برنامه های بسياری از شبکه های فارسی زبان خارج از ايران است.
البته در ميان شبکه های فارسی زبان مستقر در خارج، برخی شبکه ها نيز هستند که با محتوايی نسبتا مشابه شبکه های داخل ايران فعاليت می کنند .

واما این در حالیست که روزانه در شهر های کردنشین به صدها دیش و ریسیور جمع آوری می کنند . و کسی نیست که از این بی قانونی فغانی سر دهد .

وا نه‌مردین


وا نه‌مردین و به‌ چاوی خۆمان بینیمان که کوردیش له گه‌ل ئامریکایی مۆنتاژ کراو ( عه‌ره‌ب ) !!!! دا که‌وتوه‌ته‌ وت و وێژ کردن ، و راوێژ کردن { مه‌به‌ستم له سه‌فه‌ره‌که‌ی مه‌سعوود بارزانیه‌ بۆ کویت }
وا ئه‌و عه‌ره‌بانه‌ش نه‌مردن و به‌چاوی خۆیان بینیان   که کوردیش بو به‌خاوه‌نی حکوومه‌ت و ئیستا شه‌ڕه‌ له سه‌ری بۆ مامه‌ڵه‌ کردن و له وڵاتانی ئه‌مریکا و چین بگره‌ تا ده‌گاته‌ خودی عه‌ره‌به‌کان . که روژگارێک هه‌موویان قۆڵیان نابوه‌ قۆڵی به‌عسیه‌کانه‌وه‌ ، بۆ له ناو بردن و فه‌وتاندن و قڕ کردن و به کۆمه‌ڵ کوشتنیان .

 
                   

وا نه‌مردین و به‌ چاوی خۆمان بینیمان که کوردیش بۆ به‌خاوه‌نی بیری نه‌وت . به‌ڵام خۆزگا ئیتر ئه‌م کورده‌ بۆ هه‌میشه‌ بوایه‌ت به خاوه‌نی بیرێکی جوان و عه‌قڵێکی پێشکه‌وتووش .

Apr 29, 2005

!!!!!!!!!!!!! ماڵی ئاوا ره‌حم و به‌زه‌یی کاربه‌ده‌ستان !!!!!!!!!!!!!!!!

 
له ئێران دا که‌س نازانێ ئه‌شێ به پێی قانوون و یاسا نانی ژن و منداڵت ده‌ربێنیت ؛ یان به پێی ره‌حم و به‌زه‌یی کاربه‌ده‌ستان .
دوێنی ماشینه‌ شه‌ق و شڕه‌که‌ی شاره‌داری مه‌ریوان دیسانانه‌وه‌ په‌ڵخی به خه‌ڵکی ده‌س فرۆش ‌گرت .  و ئه‌گه‌ر خۆشیان له هه‌ر که‌س بهاتایه‌ هیچیان پێ نه‌ده‌گووت . به‌ڵام ئه‌گه‌ر خۆشیان له قوڕبه‌سه‌رێکی تر نه‌هاتایه‌ ده‌بوایه‌ که‌ل و په‌ل و بژێوی بنه‌ماڵه‌که‌ی کۆ بکردایه‌ته‌وه‌ و له‌وێ نه‌مایه‌ .

یه‌کێک له‌ ده‌س فرۆشه‌کان که نه‌ی ده‌وێست مل که‌چ کات بۆ خواستی ئه‌وان . به‌و بۆنه‌وه‌ یه‌کێک له‌ سمێل فشه‌کانیان ده‌ستی کرد ، به‌ تۆقاندن و هه‌ڕه‌شه‌ و گوڕه‌شه‌ که : " من پاره‌که‌یش کابرایه‌کی تر که ده‌یگووت به من " ناتوانیت " هه‌ر چی که‌ل و په‌ل و قۆری و کریستاڵ بو له‌وێ شکاندم . و ناردێشم ؛ بۆ ئاو خواردنه‌وه‌ی ناو زیندان ئه‌ی چۆن ............ به‌ڵام من حه‌ز ناکه‌م وه‌هاش له تۆ بکه‌م و به‌زه‌ییم پێدا دێته‌وه‌ . قه‌ی ناکا ئه‌مڕۆش ؛  به‌ڵام سبه‌ی نه‌ییته‌وه‌ . ( ئه‌ڵبه‌ت ئه‌م فرمایشه‌ی ئاخری کاتێک فه‌رموو که خه‌ڵکی خه‌ریک بوون به‌ره‌ به‌ره‌ کۆ ده‌بوونه‌وه ) .‌ ماڵی ئاوا ره‌حم و به‌زه‌یی کاربه‌ده‌ستان !!!!!!!!!!!!!!!!

هه‌ر چه‌نده‌ ده‌س فرۆشه‌کان وه‌هایان کردوه‌ که خه‌ڵک زۆر به زه‌حمه‌ت ده‌توانن هات و چۆ بکه‌ن . به‌ڵام ئه‌وانێش له‌ تاو کرێ دووکانی سه‌ر سووڕهێنه‌ر و هه‌روه‌ها پاره‌ی جواز گرتن و اتحادیه‌ و ماڵیات و عوارض شاره‌داری ؛ له‌ سه‌رمای زستان و گه‌رماکه‌ی هاوین دا په‌نایان به لای خیابانه‌کان هێناوه‌ . 

قورئان و حه‌فازه‌ت

 
زۆربه‌ی هه‌ره‌ زۆری موسڵمانان ( به داخه‌وه‌ ) ته‌نیا قورئانیان بۆ ئه‌وه‌ ده‌وێ؛ که به‌ر گری بکات که چاوی پیسی باقی موسڵمانه‌کانی تر .
له ماڵی موسڵمانان ده‌بێ قورئان له سه‌ر ره‌فه‌یه‌ک یان تاقێک بێت. و هه‌میشه‌ منداڵانی پێ بترسێنین که :" ئه‌وه‌ قورئانه ؛ گوناحه‌ ده‌ستی لێ نه‌ده‌ی "!
و به‌ده‌ستی خۆمان هاو ده‌می که‌لامی خوا ده‌که‌ین به‌ ته‌پ و تۆز و ده‌ست لێ دانی به گوناح ده‌زانین.

هه‌ر که‌سێ ماڵ و خانووبەرە ده‌کاته‌وه‌ پێش هه‌موو شتێک ئایه‌تی چاوه‌زار به‌لای ئاسنه‌کانیدا هه‌ڵده‌واسێت .
گه‌ر بیهه‌ویت ماشینێک بکڕێت سه‌ر ئاوێنه‌ و لای سوکان و ئەم لا و ئەو لای ده‌ڕازێنته‌وه‌ به‌ ئایه‌تی قورئان و نوشته‌ و چاوه‌زار .
ئه‌گه‌ر منداڵێکیان بو ( به‌تایبه‌ت کوڕ )، شاڵاوی نووشته‌ و دێوبه‌ن و چاوه‌زار له‌ لایان خزم و که‌سه‌وه‌ ده‌گات که‌ ئه‌مه هی فڵان شێخه‌ ئه‌مه‌یان هی فڵانه مه‌لایه‌ .
له وڵاتی ئێمه‌دا که هه‌موو که‌س خۆیی به موسڵمان ده‌زانێ. ئه‌م نووشته‌ و چاوه‌زار و ئایاتی قورئانانه‌ ته‌نیا له به‌ر چاوی پیسی باقی موسڵمانه‌کانه. بەم شێوەیە که‌ڵکی قورئان لای موسڵمانان ته‌نیا هاتوه‌ته‌ وه‌ سه‌ر به‌رگری کردن له‌ خۆت و له سه‌روه‌ت و سامانت .
 ئه‌مه‌یه‌ پێی ده‌ڵێن " تفکر و تدبر له‌ ئایه‌ته‌کانی قورئان دا " .

  
                        
ئیتر باقی لایه‌نه‌کانی ترساندن و تۆقاندن له مه‌رگ و چۆنیه‌تی مردن و ئازار و ئه‌شکه‌نجه‌  با بوه‌ستێت.............. .

Apr 28, 2005

روز جهانی " تئاتر "

 
روز جهانی " تئاتر " بر تمامی هنرمندان و هنر دوستان مبارک باد .
 
به امید این که سطح آگاهی جامعه‌ی ما نیز به حدی برسد؛ که به طرز شایسته‌ای از پایگاه واقعی هنرمندان هنر تئاتر قدر دانی کنیم.

Apr 27, 2005

پیرۆزبێت رۆژی جیهانی کرێکار

به په‌له‌ خۆم هاویشته‌ ناو چینێکی زه‌حمه‌ت کیش و هه‌ژار و تێکۆشه‌ر و هه‌ر وه‌ها پڕ که‌ره‌وه‌ی گیرفانی ده‌وڵه‌مه‌ندان به‌ ناوی " کرێکاران " . که پێیان بڵێم رۆژی جیهانی کرێکارتان لێ پیرۆز بێت .

و هه‌روه‌ها پێیان بڵێیم هه‌رچه‌نده‌ ئێمه‌ش مامۆستاین و رووناک که‌ره‌وه‌ی !!!!!!!! هزری منداڵانین ؛ که‌ چی بار و دۆخی ئێمه‌ش له ئێوه‌ هه‌ر هیچ باشتر نیه‌ .  به‌س نه‌بێت ئێوه‌ جه‌ربه‌زه‌ی مان گرتن و کۆبوونه‌وه‌تان هه‌یه‌ . خۆ ئێمه‌ مانان له به‌ر ئه‌وه‌ی موقه‌ده‌سێن !!!!! ئه‌و عورزه‌شمانه نیه‌ .

توركێك له‌سه‌ر بنێشت جاوین .........

 
توركێك له‌سه‌ر بنێشت جوین له‌به‌رده‌م مۆنۆمێنتی‌ ئه‌تاتوركدا، گیرا

ئاژانسی‌ ئه‌نادۆڵی‌ توركی: به‌رپرسێكی‌ سیاسی‌ له‌باكوری‌ توركیا له‌به‌ر ئه‌وه‌ی‌ له‌كاتی‌ دانانی‌ تاجه‌گوڵینه‌دا له‌به‌رده‌م مۆنۆمێنتی‌ ئه‌تاتۆركدا،  بنێشتی‌ جویوه‌، ده‌ستگیركرا.
به‌پێی‌ هه‌واڵی‌ ئاژانسه‌كه‌، به‌ر‌پرسێكی‌ گه‌وره‌ له‌شاری‌ فاتسا له‌سه‌ر ده‌ریای‌ ڕه‌ش، سكاڵای‌ له‌سه‌ر فه‌یسه‌ڵ دالسی‌ به‌رپرس له‌ پارتی‌ عه‌داله‌ت‌و گه‌شه‌پێدانی‌ "ده‌سته‌ڵاتدار" تۆماركردوه‌، له‌سه‌ر ئه‌وه‌ی‌ له‌كاتی‌ چوه‌نه‌ سه‌ر مۆنۆمێنتی‌ ئه‌تاتوركدا بنێشتی‌ جویوه‌.
به‌پێی‌ یاسایه‌كی‌ توركیاش كه‌ساڵی‌ 1951 ده‌رچوه‌، هه‌ركه‌سێك وێنه‌ی‌ دامه‌زرێنه‌ری‌ كۆماری‌ عه‌لمانی‌ توركیا "ئه‌تاتورك" بشكینێت، سزا ده‌درێت‌و سزاكه‌ له‌مانگێكه‌وه‌ تا سێ سال ده‌ڕواتَ. ئه‌وانه‌شی‌ له‌توركیادا زۆرتر به‌م یاسایه‌ سزاده‌درێت خه‌ڵكی‌ ئیسلامین.

سه‌رچاوه‌ : www.hawlati.com

Apr 26, 2005

تبعیض جنسی وجنس دوم بودن

تبعیض جنسی وجنس دوم بودن ؛ نمیدونم بگویم ، یک درد ، یا نه‌ ؛ بالاتر از درد . سرطان .... دیو ... نه‌ نمی دونم چه‌ واژه‌ ی جایگزین این همه‌ بدبختی و فلاکت را  بگیرد ... . نمی دونم بگویم تنها من زن یا دختر کرد یا ما زنان و دختران دنیا با این جنس دوم بودن درعذابیم  ، در زندانیم ،  در حال دیونه‌ شدن  ... یا جان دادنیم .
دارم می نویسم ولی به‌ سختی ؛؛؛؛ انتظار نداشته‌ باشید که‌ آن چنان کلمات قلبه و سلمبه بنویسم  _ که شاید یک تحسین یا آفرین بگیرم که داستان جالبیست _ متاسفانه یک واقعیت تلخی است .
چشمایم پڕ از اشک و گلویم خشک شده‌ . چون خودم یک زنم و تمام وجودم پر از درد و  تبعیض است .
دارم فشار روحی و درد خود و هم جنسانم را روی کاغذ می کشم که اگر کاغذ سفیدی ؛ یا جوهر سیاهی باقی بماند .
روان شناسان شعار می دهند ؛ که از کلمه‌ی " نه " زیاد استفاده‌ کنید  . ما زنان و دختران از کلمات " نه " زیاد استفاده‌ می کنیم . پاسخ سؤالاتی هم چون :

 دوستش داری ؟
-          " ن... ه ... "

کار کردن را دوست داری ؟
-          " ن... ه ... "

رنگش قشنگه‌ ؟
-           " ن... ه ... "

خسته‌ای ؟
     -     " ن... ه ... "

عاشقی ؟
-          " ن... ه ... "


اگر هم چیزی دوست داریم باید به جای آری ؛ نه بگوییم . چون باید باب دل همسر و برادر و پدرانمان باشد .
به روان شناسان بگویید : دختران و زنان تشنه آری گفتنند ؛؛؛؛؛؛؛ دوست داشتنند ؛؛؛؛؛؛؛ انتخاب کردنند ؛؛؛؛؛؛؛ حرف زدنند ؛؛؛؛؛؛؛ از دوستی و حرف زدن با هم جنسان خود بیزارند . دوست دارند مرزی بین زن و مرد نباشه‌ . دوستانشان زنان باشند ؛ مردان باشند ؛ باهم باشند  .


میخوام چکیده‌ای از دردم را براتون بگویم . که این درد ، درد تمام زنان و دختران است . وضعیت روحی خوبی ندارم . مثل یک نقطه‌ در وسط یک دایره‌ بزرگ ، که همه به او خیره‌ شده‌اند و انگشت می کشند ، می خندند ، و بعضی ها هم حرص می خورند ؛ که ناموسشان بیرون کار می کند ، نامحرم به او نگاه‌ می کند ، احساس بی غیرتی می کنند ، داد می زنند که زن باید دوبار از خانه بیرون برود یاخانه شوهر ؛ یا قبرستون .

با هر چی قرض و قوله باشه‌ یک مغازه‌ باز کردم ، چون دوست دارم کار کنم ، دستم تو جیب خودم باشه‌ . مثل یک انسان باشم نه یک جنس دوم . خلاصه‌ این مغازه‌ شده‌ بلای جونم . دور و ورم ، مردم ، همه به چشم یک ........................ به من نگاه می کنند . چرا ؟ آخه‌ چرا ؟؟؟؟؟؟؟ مگه چکار کردم ؟؟؟؟؟ چون دوست دارم  لباسم را خودم انتخاب کنم  !!!!!!!!دوست دارم سربار کسی نباشم و خودم کار کنم !!!!!!! دوست دارم کارم ، مغازه‌ام رو خودم تزیین کنم ،  که با مغازه‌ی همسایه‌ام که یک مرد است ، فرقی نداشته‌ باشه‌ !!!!!!!! چرا این همه محدودیت ...... محدودیت کاری !!!!!!!! کشیدن پرده‌ ، لباس زنانه فروختن باید حق انتخاب شغل رو هم نداشته‌ باشیم!!!!!!!
همه مخالفند چون یک زن بلند شده‌ می خواهد کار کند  ؛ زندگی کند ؛ لذت ببرد .
فکر می کردم این طرز تفکر غلط فقط توی فامیل خودم است . اما درد ما درد یک جامعه‌ی مرد سالار و ناآگاه‌ است .
وقتی میام تو بازار بعضی ها تف و لعنت به‌ شوهرم می اندازند که‌ چرا زنش 24 ساعته‌ کار می کند و بیرون است . بعضی ها هم اگر این فکر را دارن به‌ زبان نمیاورند ،، چون همسایه‌ بغل دستشان  یک زنه‌ ، از یک مرد که‌ بهتره‌ . ازقیافش از زن بودنش لذت میبره‌ واقعا نمی دونم که‌ این جامعه‌ ناآگاه نمی خواهد بفهمد که‌ زن بامرد هیچ فرقی ندارد ... زن هم انسان است حق زندگی کردن دارد .

زنان مانتو کوتاه نمی پوشند که‌ تا یک مرد از قیافه‌شان خوشش بیاد . کار نمی‌ کنند تا چشمشان تو چشم مردها باشه‌ . آن ها کار میکنند چون که  فشار اقتصادی خیلی ها رانابود کرده‌ همیشه‌ پشت سره‌ یک فحشا ، یک فقر است . 
خلاصه‌ به‌ قول یک دوست این جامعه‌ مرد سالار دوست دارد مثل چوپان گله‌ ‌همیشه‌ نظارتگر و
سرپرست زنان باشند .

‌ اگر بخواهیم ازتبعیض و زن بودنمان زیاد بنویسم   " مثنوی هفتاد من کاغذ میخواهد " . خلاصه‌ نمیخواهم زیاد دم ازناامیدی بزنم ولی نمیدونم  برای چی اینها را نوشتم  چون کسی نیست . ما را درک کند چون هیچ مردی زن نبوده‌ نمیفهمه‌ که‌ درد زن بودن و جنس دوم بودن یعنی چی؟؟؟؟؟؟  ما زنان ودختران از آنهایی که‌ زیاد ادعای روشن فکری می کنند ؛ بیشتر برچسپ وتبعیض وعذاب دیده‌ایم وکشیده‌ایم .

 یه‌ خاطره‌ای میخوام تعریف کنم یک دوست نابینا دارم  یک روز اومده‌ بود . خونمون جالب بود . اولین بار بود که‌ یک مرد خونه‌ مون بود و من احساس راحتی وبرابری جنسی وحتی لباس راحتی میکردم چون چشم نداشت که‌ ببیند از زن بودنم از لباس راحتم لذت ببرد ما زنان از آدمهای عاقل و بینا بیشتر احساس ترس و شرم می کنیم .

Mar 28, 2005

دیسانه‌وه‌ بایه‌خی گوێ درێژه‌کان

 له مانگی به‌فرانبار دا پۆستێکم دانابوو به‌م ناو نیشانه که " گوێ درێژه‌کانیش خوایه‌کیان هه‌یه‌ " .
بۆم باس کردبوون که گوایه‌ دروست له کاتێک دا که سه‌رما و سۆڵه‌ی زستانه‌ ؛ و ئه‌م گوێ درێژانه‌ش پێویستیان به داڵده‌ و په‌نا هه‌یه‌ به‌ره‌ڵایان ده‌که‌ن ..........   .
 به‌ڵام ئه‌مڕوکه‌ ده‌بینین که چۆن ره‌حم و به‌زه‌یی ئینسانه‌کان هاتوه‌ته‌ به‌رهه‌م !!!!!! و هه‌ر ئه‌و گوێ درێژه‌ به‌ره‌ڵا کراوانه‌ی پاییز و زستان ئه‌مڕۆکه‌ شه‌ڕه‌ له سه‌ریان و ته‌نانه‌ت " وانت ته‌له‌فوونیشیان " بۆ ده‌گرن و ده‌یان به‌نه‌وه‌ بۆ ژێر کار و چه‌وسانه‌وه‌ تا کوو پاییز .

Mar 27, 2005

جهانگیر محمودی سال دوم راهنمایی

موضوع انشایی را به دانش آموزانم داده‌ بودم با این عنوان : " داستانی بنویسید درباره‌ی حیوانات وجنگل و از کلمات موش ، پهلوان ، روباه‌ ، شیر و سنگ پشت و ......... استفاده‌ کنید .
یکی از دانش آموزان دوم راهنمایی به نام ' جهانگیر محمودی' داستان جالبی نوشته‌ بود که من هم لایق دانستم که روی وبلاگم آن را به جهانیان نشان دهم . تا ما هم خودمان را باور داشته‌ باشیم که چنین بچه‌ های با استعدادی داریم .


روزی روزگاری در یک جنگل دور افتاده‌ . که هیچ کس از آن جنگل خبر نداشت و هیچ کس از آن عبور نمی کرد . در آن جنگل موش و  روباه‌ و شیر و لک لک زندگی می کردند و گاهی سنگ پشتی از آن جا گذر می کرد . و همه‌ بیرون می آمدند و از دوستی هم بهره‌مند می شدند . یک روز لک لک خبر داد که پهلوانی نیرومند ، با بازوبندی آهنین قصد نخجیر کرده‌ و از این حوالی سر بر آورده‌ آست و با هیکلی قوی و رخساری خود خواهانه‌ به جنگل ما نزدیک می شود .
وقتی این خبر به گوش دوستان در جنگل می رسد با حالتی اندوهبار و پریشان می گریزند . ولی پای روباه به یک تنه‌ی درخت برخورد کرده‌ و بر زمین می افتاد .
به کمک روباه می شتابند .‌  در حالی که پهلوان لحظه به لحظه نزدیک و نزدیک تر می شود . وقتی که پهلوان به آن جا می رسد . با رخساری خود خواهانه‌ به آن ها نگاه می کند . و قصد جان روباه را می کند . و می خواهد تیری به سوی او پرتاب کند . که در این موقع ..........

به نظر شما دوستان چه اتفاقی رخ می دهد ؛ آیا پهلوان تیر را پرتاب میکند . آیا روباه نجات پیدا می کند . آ یا دوستانش به کمک روباه می آیند .

بله‌ ... اگر حدس زدید که لک لک به سوی بهلوان رفته‌ و با منقارش او را اذیت می کند و سنگ بر سرش می زند ، و پس از آن تیر پهلوان خطا رفته‌ ؛ درست فکر کرده‌اید .
و بعد ازاین حادثه‌ موش و شیر و سنگ پشت و لک لک و با کمک هم روباه‌ را از زیر تنه‌ی درخت رها می کنند  .
پهلوان هم با چهره‌ ای خونین می اندیشد که این جا دیگر جای او نیست و نمی تواند طعمه‌ای به دست آورد پس پا به فرار می نهد.

بعد از این پیشامد دوستان جنگل تصمیم می گیرند که از این جنگل بروند . و به جنگل سپهر بروند . که در 10 کیلومتری این جنگل است. پس آذوقه‌ و کوله‌بار خود را جمع کرده‌ و می خواهند به آن جنگل بروند .

بعد از چند روز گرفتاری و مشقت به آن جنگل می رسند . ناگهان شیر خوشحال می شود و می گوید به .. به .. عجب جایی .. شر شر آبشار را ببین . واقعا زیباست " . اما در این حال موش از شدت تشنگی و گرسنگی طاقت نیاورده‌ و بی هوش می گردد . و بر زمین می افتد . وقتی دوستانش از این حالت موش آگاه می شوند به فکر چاره‌ای هستند تا بتوانند موش را از این حالت نجات دهند روباه می گوید : " باید برویم و یک دکتر بیاوریم تا به ما بگوید علاج این درد چیست " .
ولی شیر می گوید : " نه .. نباید این جا را ترک کنیم و به دنبال دکتر برویم ... زیرا اگر این کار را انجام بدهیم دیگران از این جای ما با خبر می شوند و دوباره‌ به سراغمان می آیند مگر در جنگل قبلی ندیدی که با چه‌ مشقتی از دست پهلوان رها گشتیم .
دوستان به نظر شما چرا در این موقعیت لک لک خاموش است و چیزی نمی گوید . حتما می گویید : " به خاطر راه‌ زیادی است که طی کرده‌ یا شاید بگویید که خسته‌ است ".

نه ... دوستان من این طور نیست لک لک به فکر چاره‌ است ... در همین حال لک لک صدایش در می آید و می گویید : " من دو سال قبل که که به جمع شما نیمده‌ بودم نزد دار کوب درس دکتری یاد می گرفتم . دار کوب می گفت : اگر در یک جایی یکی از حیوانات در اثر راه‌ زیاد بی هوش گشت معلوم است که ضربان قلبش زیاد شده‌ است . و تنها علاج این درد این است که به دره‌ی سرخ که در جنگل افسانه‌ واقع است بروی و از دانه‌های مربع شکل که به رنگ سرخ است باید آن را بخورد تا حالش خوب گردد و در این حال شیر و سنگ پشت به راه‌ می افتند و به امید آن که به جنگل افسانه و همین طور دره‌ی سرخ برسند .
روزها گذشت . طلوع های خورشید به غروب تبدیل می شد . ولی از آن ها خبری نگردید و از سوی دیگر در دره‌ی سرخ شیر و سنگ پشت در تکاپوی دانه‌های نجات بخش بودند . وبعد از تلاش زیاد به آن دانه ها دست یافتند . و قصد برگشتن کردند و راهی شدند . و به جنگل خودشان رسیدند و گویند که " حال موش خیلی بد است ".  و آن دو آمدند و دانه‌های سرخ را در گلوی موش انداختند .


دوستان به نظر شما آیا موش می میرد ؟ یا زنده‌ می ماند؟ آیا زحمات شیر و سنگ پشت رضایت بخش بوده‌ یا  .. نه ؟ درسته‌ .. اگر خیال کردید که موش زنده‌ می ماند و سر حال می آید درست فکر کرده‌اید .
در همین حال موش سر حال می آید و به دوستان خود می گوید :" ممنونم که به خاطر من در اذیت افتادید و به خاطر این درد ورنج مرا ببخشید ....  " .
دوستان گفتند : " این چه‌ حرفی است ... نباید دوستی تا نیمه‌ راه‌ باشد .. مگر نشنیده‌ای که شاعر گوید :

بنی آدم اعضای یک دیگرند
که در آفرینش ز یک گوهرند

چو عضوی بدرد آورد روزگار
دگر عضو ها را نماند قرار

Mar 26, 2005

یادگاری از سرزمین ..........

این مبلی رو كه میبینید. جای نشستن و استراحت معلمان در ساعات زنگ تفریح است  . كه « معلمان مقدس » و پیامبر منش طبق قاعده‌ی « باید به بودها قانع بود » . قانعانه روی آن لم می زنند و تا نصف بدن شان در آن فرو می رود  و هر از گاهی منتظر رحمتی و بذل و بخششی باشند . اگر ... آن هم اگر .. نثارشان گردد . این مبل هم جزء آن " بودها "  است که باید معلمان  قانع با افتخار روی آن بنشینند !!!!!!!!!!!!

فکر نکنید که این مبل تازه‌ بوده‌ و به این روز در آمده است . این یادگار سه‌ سال گذشته‌ است . که مدیر آن وقت در اثر یک ولخرجی از سمساری گرفته‌ است .
این رو هم یادم نره‌ که اضافه‌ کنم که این وسیله‌ی استراحت دو شیفت از معلمان زحمت کش !!!!!!!!! یعنی مدارس آزادگان و دبیرستان شهید بهرامی دزلی است .
« به این میگن صبر و قناعت » . « به این میگن مدارس نمونه».

 دیگه‌ نمی خوام از وضعیت اسفناک میز و نیمکت های دانش آموزان ، از وضعیت اسفناک وسایل روشنایی کلاس ها ، از وضعیت اسفناک وسایل گرمازا و خنک کننده ی فوق العاده‌ ، از وضعیت اسفناک حیاط چمن کاری که نه ، از حیاط آسفالت شده‌ که نه ، ازحیاط پر از گردو خاک ، و هم چنین از وضعیت اسفناک کتاب خانه و بالاخص از وضعیت دهشتناک کامپیوترهای زبان بسته‌ که تنها هم نشینشان شده‌ گرد و خاک چیزی بنویسم .

افق روشن



 افق روشن - شاملو                                  
                                 
روزی ما دوباره‌ کبــوترهایمان را پیــدا خواهیـم کرد
و مهربانـی دست زیبایـی را خواهنــد گرفت .


روزی که کمترین سرود ؛
                              بوسه‌ است .             
و هر انسان
          برای هر انسانی
                           برادر است .

روزی که درهای خانه‌هایشان را نمی بندند
قفل 
       افسانه‌ایسـت
و

قلب
      برای زندگی بس است .

روزی که معنای هر سخن دوست داشتن است .
تا تو به خاطـر آخرین حرف دنبال سخن نگردی

روزی که آهنگ هر حرف ، زندگی است
تا من به خاطـر آخرین شعر رنج جست و جوی قافیه‌ نبرم .

روزی که هر لب ترانـه‌ایست
                       تا کمترین سرود بوسه‌ای باشد .

روزی که تو بیایی و برای همیشه‌ بیایی
                       و مهربانی بازیبایی یکسان شود .

روزی که ما برای کبوترهایمان دانـه بریزیم ..........


و من آن روز را انتظار می کشم

حتی روزی
               که
                   دیگر نباشم .                  
برگرفته‌ از مجموعه‌ی هوای تازه

Mar 25, 2005

شێعرێک بۆ منداڵان

 
                                 پێنووسه‌که‌ت                بۆمناڵان

 پێنووسـه‌که‌ت هه‌ڵــگــره‌                  تێنووسـه‌که‌ت پــڕۆکــه‌
پیت و وشه‌ی جو‌ان رێخه‌                  ئاوێته‌ی خوێنی دڵ که
بڵـــێ  ئـه‌وی  نیزامـــــه‌‌                  که‌ دوژمنـی کــــوردانه
هه‌مووی له‌من حه‌رامــه                  فه‌رمـووده‌ی با پیـرانمه‌
بڵێ له‌م  کوردوستا نـــه                   له ‌سه‌رئه‌م نیشتما نه
پێنووسـه‌که‌م  ئـاڵامـــــه‌‌‌‌                   عه‌شقی وڵات له‌ لامه‌
ده‌ی  پارێـزم  گیانمــــــه                   تا  دونیــا  به‌رده‌وامـــه‌‌

 
         20 ی ره‌شه‌مه‌ی2701 - سه‌وڵاوا

Mar 24, 2005

پیرۆز بایه‌کی وشک و خاڵی

براده‌رێک مایلێکی بۆ ناردوم گله‌یی کردوه‌ که بۆچی پۆستێکت بۆ نه‌ورۆز دانه‌ناوه‌ یان لانی که‌م پیرۆزبایه‌ک و هتد...... .
وه‌ک هه‌ورامی ده‌ڵێن عه‌رزو برا و به‌نگی وێم که‌رو ئه‌وه‌نده‌ دڵ پڕم له نه‌ورۆز که هه‌ر باسی مه‌که‌ . ئاخر نه‌بیره‌وه‌ریه‌کی خۆش ، ‌ نه‌ئومید به داهاتویه‌کی خۆش ، نه گۆڕانێکی تازه‌ ، نه کۆمه‌ڵگایه‌کی حه‌ز به پێشکه‌وتن ، هه‌ر ته‌واوی شانازیه‌کانمان وا له رابردوو دایه‌ ،  شانازیه‌کانمان وا له ئازایی کاوه‌ی ئاسنگه‌ر دایه‌ که چۆن مێشکی زوحاکی پژاندوه‌  و هتد ......... .
به‌و بۆنه‌وه‌ دڵ پڕم هه‌ر ئه‌وه‌نده‌ به بیره‌وه‌ری من دا دێت هه‌ر که‌ بۆن و به‌رامه‌ی نه‌ورۆز و به‌هار هاتبێت ؛ گوتوویانه که ئاگر کردنه‌وه‌ کاری کافرانه‌ !!!!! بدعه‌ته‌ له دین دا ، که چاو ده‌مم کرده‌وه‌ زانیم که درۆیان له گه‌ل کردوم و ئاگر نیشانه‌ی رۆشناییه‌ و زاڵ بوونه به‌ سه‌ر تاریکی دا .
دواتر ئیتر له‌م دوایانه‌دا هه‌ر که نه‌ورۆز هێشتا مانگێکی ماوه‌ بگاته‌ به‌ره‌وه‌ ئیتر له جیاتی گوڵ و نێرگز و گیلاخه‌ و هتد ......... له ناو بازاری مه‌ریوان دا سه‌ربازی باتۆم به‌ده‌ست و ئه‌سڵه‌حه‌ به‌شان ده‌بینیت که به‌رو پیرت دێن له جیاتی گوڵ و بولبول !!!!!!!!!!! 
ده‌ی جا ناحه‌قمه‌ پیرۆز بایه‌کی وشک و خاڵیش نه‌ڵێم !!!!!!!!!!!!!!!!! من که نازانم جیاوازی دوێنێ و ئه‌مڕو و سبه‌ینێ چیه‌ بۆ ئێمه‌مانان ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟