Apr 26, 2005

تبعیض جنسی وجنس دوم بودن

تبعیض جنسی وجنس دوم بودن ؛ نمیدونم بگویم ، یک درد ، یا نه‌ ؛ بالاتر از درد . سرطان .... دیو ... نه‌ نمی دونم چه‌ واژه‌ ی جایگزین این همه‌ بدبختی و فلاکت را  بگیرد ... . نمی دونم بگویم تنها من زن یا دختر کرد یا ما زنان و دختران دنیا با این جنس دوم بودن درعذابیم  ، در زندانیم ،  در حال دیونه‌ شدن  ... یا جان دادنیم .
دارم می نویسم ولی به‌ سختی ؛؛؛؛ انتظار نداشته‌ باشید که‌ آن چنان کلمات قلبه و سلمبه بنویسم  _ که شاید یک تحسین یا آفرین بگیرم که داستان جالبیست _ متاسفانه یک واقعیت تلخی است .
چشمایم پڕ از اشک و گلویم خشک شده‌ . چون خودم یک زنم و تمام وجودم پر از درد و  تبعیض است .
دارم فشار روحی و درد خود و هم جنسانم را روی کاغذ می کشم که اگر کاغذ سفیدی ؛ یا جوهر سیاهی باقی بماند .
روان شناسان شعار می دهند ؛ که از کلمه‌ی " نه " زیاد استفاده‌ کنید  . ما زنان و دختران از کلمات " نه " زیاد استفاده‌ می کنیم . پاسخ سؤالاتی هم چون :

 دوستش داری ؟
-          " ن... ه ... "

کار کردن را دوست داری ؟
-          " ن... ه ... "

رنگش قشنگه‌ ؟
-           " ن... ه ... "

خسته‌ای ؟
     -     " ن... ه ... "

عاشقی ؟
-          " ن... ه ... "


اگر هم چیزی دوست داریم باید به جای آری ؛ نه بگوییم . چون باید باب دل همسر و برادر و پدرانمان باشد .
به روان شناسان بگویید : دختران و زنان تشنه آری گفتنند ؛؛؛؛؛؛؛ دوست داشتنند ؛؛؛؛؛؛؛ انتخاب کردنند ؛؛؛؛؛؛؛ حرف زدنند ؛؛؛؛؛؛؛ از دوستی و حرف زدن با هم جنسان خود بیزارند . دوست دارند مرزی بین زن و مرد نباشه‌ . دوستانشان زنان باشند ؛ مردان باشند ؛ باهم باشند  .


میخوام چکیده‌ای از دردم را براتون بگویم . که این درد ، درد تمام زنان و دختران است . وضعیت روحی خوبی ندارم . مثل یک نقطه‌ در وسط یک دایره‌ بزرگ ، که همه به او خیره‌ شده‌اند و انگشت می کشند ، می خندند ، و بعضی ها هم حرص می خورند ؛ که ناموسشان بیرون کار می کند ، نامحرم به او نگاه‌ می کند ، احساس بی غیرتی می کنند ، داد می زنند که زن باید دوبار از خانه بیرون برود یاخانه شوهر ؛ یا قبرستون .

با هر چی قرض و قوله باشه‌ یک مغازه‌ باز کردم ، چون دوست دارم کار کنم ، دستم تو جیب خودم باشه‌ . مثل یک انسان باشم نه یک جنس دوم . خلاصه‌ این مغازه‌ شده‌ بلای جونم . دور و ورم ، مردم ، همه به چشم یک ........................ به من نگاه می کنند . چرا ؟ آخه‌ چرا ؟؟؟؟؟؟؟ مگه چکار کردم ؟؟؟؟؟ چون دوست دارم  لباسم را خودم انتخاب کنم  !!!!!!!!دوست دارم سربار کسی نباشم و خودم کار کنم !!!!!!! دوست دارم کارم ، مغازه‌ام رو خودم تزیین کنم ،  که با مغازه‌ی همسایه‌ام که یک مرد است ، فرقی نداشته‌ باشه‌ !!!!!!!! چرا این همه محدودیت ...... محدودیت کاری !!!!!!!! کشیدن پرده‌ ، لباس زنانه فروختن باید حق انتخاب شغل رو هم نداشته‌ باشیم!!!!!!!
همه مخالفند چون یک زن بلند شده‌ می خواهد کار کند  ؛ زندگی کند ؛ لذت ببرد .
فکر می کردم این طرز تفکر غلط فقط توی فامیل خودم است . اما درد ما درد یک جامعه‌ی مرد سالار و ناآگاه‌ است .
وقتی میام تو بازار بعضی ها تف و لعنت به‌ شوهرم می اندازند که‌ چرا زنش 24 ساعته‌ کار می کند و بیرون است . بعضی ها هم اگر این فکر را دارن به‌ زبان نمیاورند ،، چون همسایه‌ بغل دستشان  یک زنه‌ ، از یک مرد که‌ بهتره‌ . ازقیافش از زن بودنش لذت میبره‌ واقعا نمی دونم که‌ این جامعه‌ ناآگاه نمی خواهد بفهمد که‌ زن بامرد هیچ فرقی ندارد ... زن هم انسان است حق زندگی کردن دارد .

زنان مانتو کوتاه نمی پوشند که‌ تا یک مرد از قیافه‌شان خوشش بیاد . کار نمی‌ کنند تا چشمشان تو چشم مردها باشه‌ . آن ها کار میکنند چون که  فشار اقتصادی خیلی ها رانابود کرده‌ همیشه‌ پشت سره‌ یک فحشا ، یک فقر است . 
خلاصه‌ به‌ قول یک دوست این جامعه‌ مرد سالار دوست دارد مثل چوپان گله‌ ‌همیشه‌ نظارتگر و
سرپرست زنان باشند .

‌ اگر بخواهیم ازتبعیض و زن بودنمان زیاد بنویسم   " مثنوی هفتاد من کاغذ میخواهد " . خلاصه‌ نمیخواهم زیاد دم ازناامیدی بزنم ولی نمیدونم  برای چی اینها را نوشتم  چون کسی نیست . ما را درک کند چون هیچ مردی زن نبوده‌ نمیفهمه‌ که‌ درد زن بودن و جنس دوم بودن یعنی چی؟؟؟؟؟؟  ما زنان ودختران از آنهایی که‌ زیاد ادعای روشن فکری می کنند ؛ بیشتر برچسپ وتبعیض وعذاب دیده‌ایم وکشیده‌ایم .

 یه‌ خاطره‌ای میخوام تعریف کنم یک دوست نابینا دارم  یک روز اومده‌ بود . خونمون جالب بود . اولین بار بود که‌ یک مرد خونه‌ مون بود و من احساس راحتی وبرابری جنسی وحتی لباس راحتی میکردم چون چشم نداشت که‌ ببیند از زن بودنم از لباس راحتم لذت ببرد ما زنان از آدمهای عاقل و بینا بیشتر احساس ترس و شرم می کنیم .

No comments:

Post a Comment

په‌یڤێـک بپه‌یڤێنــه