Feb 23, 2012

آماده‌ سازی اذهان عمومی برای اعدام دو جوان کورد..


پرونده‌ای سنگین، ٣١ ماه شکنجه‌ و آزار و اذیت، تهدید به شکنجه‌ی جنسی، اعتراف گیری از طریق شبکه‌ی پرس تی‌وی، تمامی این‌ها حکایت از سناریویی دارد برای اجرای حکم اعدام دو جوان کورد!

همزمان با اعتراض فعالان و نهادهای حقوق بشر از سراسر جهان نسبت به این حکم، رسانه‌های جمهوری اسلامی با سناریوسازی و آماده‌ سازی اذهان عمومی و این‌که مبادا شهروندان نسبت به اجرای این حکم از خود واکنش نشان دهند، لذا مرحله‌ی دوم برای اجرایی کردن این حکم را با انتشار اخباری در سایت‌ها و روزنامه‌ها، آغاز کرده‌ است و تماما در تلاش هستند تا اذهان عمومی را برای اجرای این حکم آماده‌ سازند.

این موج آرام سازی مردم در ابتدا با خبرگزاری و با سایت مهر آغاز شد تا به روزنامه‌ی اطلاعــات رسید. تمامی تلاش‌های رسانه‌های جمهوری اسلامی حکایت از این دارد که با بازی دادن کلمات بار دیگر دو جوان کورد را قربانی بحران‌ها و ایده‌های شوم خود سازند.

فعالان و نهادهای حقوق بشری! "زانیار و لقمان مرادی" چشم به راه‌ همت شما هستند.

.............
پی نوشت: این مطلب پیشتر در این سایت‌ها منتشر شده‌ است: بیانی، سازمان حقوق بشر کورد،  کوردانه


Feb 22, 2012

گزارشی از وضعیت دو زندانی محکوم به اعدام "زانیار و لقمان مرادی"

همانطور که ‌همگان اطلاع داریم رژیم جمهوری اسلامی‌ در ایران همواره و ‌در مناسبت‌های گوناگون مانند انتخابات و یا بحران‌های داخلی، شهروندانی را قربانی اهداف و مطامع خویش می‌‌نماید و برای خفه‌کردن صدای آزادی خواهی مردم از روش‌های مختلفی استفاده‌ می‌نماید. یکی از این روشها اعدامها و به ‌دار آویختن‌های فله‌ایست. اینبار نیز در آستانه‌ی ‌انتخابات پارلمان ایران و احتمال وقوع بحران داخلی، دولت درنده‌ خوی جمهوری اسلامی‌ درصدد است تا دو جوان بیگناه ‌و زندانی کورد به ‌نام‌های " لقمان و زانیار مرادی " را قربانی این مرحله‌ از حیات خویش نماید.

معرفی لقمان و زانیار مرادی
این دو جوان کُرد از شهروندان شهرستان مریوان می‌باشند. لقمان به ‌دلیل فعالیت‌های پیشین سیاسیش و زانیار نیز به ‌دلیل اینکه ‌خانواده‌ی او سیاسی بوده‌اند دستگیر و تهمت ترور به آنها زده‌ شده‌ است. لقمان و زانیار هیچ نسبت خانوادگی و یا فامیلی با همدیگر ندارند و تنها نام خانوادگی آنها شبیه ‌به همدیگر بوده‌ و لذا ممکن است کسانی که ‌ آنها را نمی‌شناسند اینگونه‌ تصور کنند که ‌این دو به ‌دلیل کینه‌ی خانوادگی برنامه‌ی قتل پسر امام جمعه‌ی ‌مریوان را طراحی کرده‌ باشند.

لقمان مرادی فرزند عثمان مدتی در جنوب کوردستان ساکن بوده‌ و به ‌دلیل بیماری پدرش و با این وعده‌ از سوی اداره‌ اطلاعات که ‌هیچگونه‌ اذیت وآزاری به ‌او نخواهد رسید و تنها با یک بازجویی مختصر مشکل سیاسی وی برطرف خواهد شد به ‌شهر خود برمی‌گردد. اما پس از بازگشت در تاریخ 20 بهمن ماه ‌سال 1387 خورشیدی توسط اداره‌ی ‌اطلاعات دستگیر شده ‌و با اخذ وثیقه ‌موقتا آزاد می‌گردد و پس از مدتی دوباره ‌در تاریخ 20 فرودین سال 1388 او را دستگیر می‌نمایند و پس از گذشت 24 ساعت به ‌او اتهام " ترور و قتل " می‌زنند مبنی براینکه ‌وی فرزند امام جمعه‌ی مریوان را کشته ‌است. آنهم بدین صورت که ‌ابتدا اثر انگشت وی را پای برگی سفید گذاشته‌اند و بعدا اعتراف به ‌قتل فرزند امام جمعه‌ مریوان در آن کاغذ نوشته‌ شده‌ است و بدین گونه ‌وی را متهم به ‌قتل می‌نمایند. از طرفی اداره‌ی اطلاعات برای تضمین اجرای این حکم وی را شدیدا تحت شکنجه ‌قرار داده ‌و حتی وی را مجبور می‌کنند با حضور در کانال تلویزیونی پرس تی وی که ‌وابسته ‌به ‌رژیم جمهوری اسلامی‌ است به ‌این اتهام اعتراف نماید.

لقمان در رنجنامه‌ایی که ‌نوشته ‌چنین می‌گوید: اداره‌ی اطلاعات با فشار فراوان و با اعمال شکنجه ‌مرا مجبور می‌کنند تا همراه ‌آنها به ‌خانه ‌امام جمعه ‌رفته ‌و به ‌قتل پسر وی اعتراف نمایم. و از این جریان نیز فیلمبرداری می‌شود. مامورین اطلاعات به ‌وی می‌گویند بایستی علاوه‌ بر این اعتراف کنی که ‌این کار را به ‌دستور دولت انگلیس و حزب کومله‌ انجام داده‌ای.
زانیار مرادی فرزند اقبال نیز که ‌هرگز عضو هیچ حزب یا گروه ‌سیاسی نبوده‌ و برای دیدار خانواده‌اش به ‌جنوب کوردستان سفر کرده ‌است، در تاریخ 11 مرداد ماه ‌ توسط اداره‌ی اطلاعات دستگیر شده ‌و به ‌بازداشتگاه‌ اطلاعات شهر سنندج منتقل می‌گردد و تحت شکنجه‌‌های شدید قرار گرفته ‌و مامورین اطلاعات او را تهدید به ‌تجاوز جنسی نموده ‌و به ‌او می‌گویند اگر به ‌این اتهام‌ها اعتراف نکنی با شیشه ‌نوشابه ‌به ‌تو تجاوز خواهیم کرد این در حالیست که ‌وی از ناراحتی دستگاه‌ گوارش رنج می‌برد.

وی پس از تحمل 6 ماه ‌زندان در زندان مرکزی شهر سنندج دوباره ‌به ‌اداره‌ی اطلاعات منتقل شده‌ و مامورین اداره‌ی اطلاعات به ‌او می‌گویند که ‌بایستی اعتراف کنی که ‌این ترور را به ‌دستور انگلیس و حزب کومله ‌انجام داده‌ایم و شخصی به ‌نام جلیل فتاحی که ‌هم اکنون در انگلستان می‌باشد این کار را برنامه‌ریزی نموده ‌است. مامورین همچنین به ‌او می‌گویند ما تنها می‌خواهیم برای دولت انگلیس مشکل درست کنیم و اما در نهایت شما را آزاد خواهیم نمود. اما و دوباره ‌وی را به ‌بند 209 زندان اوین منتقل می‌کنند. در زندان اوین نیز بدون هیچ ارتباطی با خانواده‌ به ‌روش‌هایی بیرحمانه ‌و درندانه ‌تحت شکنجه ‌قرار می‌گیرند و نهایتا در تاریخ 1 بهمن 1389 در شعبه ‌15 دادگاه ‌انقلاب شهر تهران و با قضاوت قاضی صلواتی به ‌حکم اعدام محکوم می‌شوند.

اقبال پدر زانیار در کوردستان عراق مقیم می‌باشد و اداره‌ی اطلاعات برای ضربه ‌زدن به ‌وی و زندگیش این حکم را برای فرزند او صادر کرده‌ است. تا جایی که مامورین اطلاعات به لقمان متهم بعدی؛ نیز می‌گویند که ‌به اقبال که ‌از فعالان سیاسی مخالف رژیم است تماس گرفته ‌و به ‌او بگوید که ‌در مرز زخمی‌ شده‌ و از وی بخواهد تا به ‌یاری او بیاید تا بدین وسیله‌ اقبال پدر زانیار را به ‌قتل برسانند.

لقمان و زانیار مرادی طی نامه‌ایی تمام اتهامات وارده ‌به ‌خود را رد کرده‌ و گفته‌اند که ‌تمام اعتراف‌های اخذ شده ‌از آنها تحت فشار و شکنجه‌ی نیرو‌های اداره‌ی اطلاعات اخذ گردیده ‌و هیچکدام از این اتهامات حقیقت ندارند. اکنون هردوی آنها هم اکنون منتظر اجرای حکم اعدامشان می‌باشند.

تمام این اعترافها و وعده ‌وعید‌هایی که ‌به ‌آنها داده‌شده ‌و نحوه‌ی ‌اعتراف گیری از آنها و نیز اتهام قتل فرزند امام جمعه ‌می‌توان دریافت که؛ جمهوری اسلامی‌ درصدد است تا با اجرای سناریویی از پیش تعیین شده‌ یکی از مهره‌‌های اصلی سپاه ‌پاسداران به ‌نام " هیوا تاب " را که ‌مهره‌ایی اصلی در کشتار و ترور و خشونت علیه ‌مردم در منطقه‌ مریوان می‌باشد بی گناه‌ قلمداد نموده‌، زیرا طبق مدارک افشا شده ‌و شواهد و قراین موجود یکی از کار‌هایی که ‌وی انجام داده ‌به ‌قتل رسانیدن فرزند امام جمعه‌ی ‌مریوان می‌باشد و جمهوری اسلامی‌ تنها برای پاک و صادق جلوه‌دادن " هیوا تاب " و نجات وی و بیگناه ‌نشان دادن نیرو‌های خودشان درصددند تا حکم اعدام این دو جوان کُرد را اجرا نموده‌ و لقمان وزانیار را مجری قتل فرزند امام جمعه ‌قلمداد نمایند.

..........

سازمان حقوق بشر کوردستان با دریافت اطلاعات و معلومات لازم در مورد لقمان و زانیار از منابع مختلف و دیدار با اعضای خانواده‌ی ‌زانیار به ‌نتایج زیر دست یافته ‌است :

1-
زانیار عضو نیرو‌های پیشمرگه‌ و هیچ حزبی نبوده‌ و تنها برای دیدار با پدر و مادرش که ‌در جنوب کوردستان هستند به شمال عراق سفر کرده ‌است.
2-
زانیار و لقمان دهها بار تحت شکنجه ‌و آزار و اذیت جسمی‌ و روحی و روانی قرار گرفته‌اند تا حدی که از شکنجه‌ دادن آن‌ها بیزار گشته‌اند و همراه‌ با دو زندانی دیگر به ‌نام‌های " عطا بخشی " و " رضا شریفی بوکانی " به ‌بند زندانیان القاعده‌ منتقل شده‌اند ‌و در آنجا نیز دهها نفر بر سر آنها ریخته ‌و آنها را شدیدا مورد ضرب و شتم قرار داده‌اند.
3-
حکم اعدام زانیار تنها برای تضعیف روحیه‌ی خانواده‌ او می‌باشد که ‌از خانواده‌‌های فعال سیاسی می‌باشند زیرا جمهوری اسلامی‌ نتوانسته‌ به ‌خانواده‌ وی به ‌ویژه‌ پدرش اقبال مرادی دسترسی پیدا کند.
4-
مردم مریوان و حتی خود شخص امام جمعه‌ی این شهر نیز اعلام داشته‌اند که ‌مطمئن نیستند که ‌این دو نفر فرزند امام جمعه ‌را به ‌قتل رسانیده‌ باشند.
5-
اجرای این حکم تنها برای ایجاد جوّ رعب و خفقان در میان مردم و در راستای دستیابی به ‌منافع و اهداف سیاسی می‌باشد که ‌جمهوری اسلامی‌ و اداره‌ی اطلاعات آن را دنبال می‌کنند.


ما به ‌عنوان سازمان حقوق بشر کُرد – اروپا ضمن اعلام نگرانی شدید خود در مورد وضعیت این دو زندانی کُرد براین باوریم تنها جرم زانیار و لقمان دگراندیش بودن است و به ‌همین دلیل خواستار آنیم تا در اسرع وقت حکم اعدام این دو زندانی باطل گردد.
سازمان حقوق بشر کُرد از تمام فعالین حقوق بشر و جامعه‌ی کوردستان تقاضا می‌نماید به ‌یاری این دو زندانی کُرد بشتابند تا شاید از زیر بند دار اعدام ر‌هایی یابند.
سازمان حقوق بشر کُرد-اروپا



با امضای لینک زیر به ‌یاری لقمان و زانیار بشتابید تا شاید چراغ زندگیشان به ‌خاموشی نگراید.


http://www.gopetition.com/petition/41784/sign.html


......

پی نوشت: این مطلب پیشتر در این سایت ها منتشر شده‌ است: بیانی، سازمان حقوق بشر کورد

بزرگ خائن ملت کورد "عرفان قانعی فرد" از دریچه‌ی شبکه‌ اندیشه‌



مترصدان خبرساز نابودی ملت کورد، همواره‌ منتظر فرصتهایی هستند تا بتوانند از آن به بهترین وجه ممکن استفاده‌ کنند تا بتوانند ملت ما را لگدمال کنند. در طول تاریخ پر از فراز و نشیب ملت کورد، همواره‌ کسانی برای دشمنان چنین فرصت هایی را ایجاد کرده‌اند و این اشخاص همان خائنین به ملت هستند که در اصطلاح مردم سرزمین کوردستان به نام "جاش" شناخته‌ شده‌اند. مسأله خیانت به صورت پهلوهای چند جانبه‌ای می تواند عرض اندام کند. در این میان جناب قانعی فرد به صورت چند وجهی و تنها با یک هدف و آن مبارزه‌ و نابودی ملت کورد به این مبارزه‌ برخاسته‌ است
دشمنان نیز همواره‌ با ایجاد فرصتهایی رسانه‌ای و مادی به این بزرگ خائن به ملت کورد، کمک وافری کرده‌اند.

این بار مجری محترم!! شبکه‌ی اندیشه‌ آن چنان صحنه‌ گردانی برای این بزرگ خائن قرن فراهم کرد و چنان بال و پری به فعالیت های این ابرمرد وطن فروش داد، که بینندگان در ابتدای برنامه را مبهوت و به طور سرسام آوری به سوی این نابغه خائنین توجه‌ داد، در واقع می توان گفت بهترین ارج و قربیست که می توان به یک خائن به ملت داد.
مجری برنامه این خائن بزرگ را با عناوین کارشناس ارزشمند، شخصیت آگاه، مطلع، کارشناس و نویسنده‌ توصیف کرد.
همان خائنی که دست در آستین برادر محسن رضاییسپاهی اعظم دارد و با برنامه‌های دیکته‌ شده‌ای که به ایشان داده‌ می شود و مطرح کردن آن ها در رسانه‌های خارجی از صدای آمریکا و بی‌بی‌سی تا این بار در لوس آنجلس و شبکه‌ی اندیشه، همواره‌ به خدمت به آن‌ها و خیانت به ما دامن می زند‌‌.

برنامه‌های دیکته‌ شده‌ی قانعی فرد به سان کودکی که شعری را حفظ می کند و معنی کلمات و الفاظش را نمی داند در این شبکه‌ی اندیشه‌ خود را بروز داد، تا جایی که مجری از قانعی فرد می خواهد که قدری با تمأنینه صحبت کند. اما عروسک کوکی رسانه‌ها، از آن به عنوان ترک عادت نام می برد! ترک عادتی که به وی القاء کرده‌اند را موجب مرض یا بهتر بود می گفت موجب عود مرض می شود!!

طوطی سخنگوی مجامع و مخرب به حال ملت کورد و ایجاد فتنه و آشوب، لابد امروز از سوی بقایای فسیل شده‌ شاه فقیدشان این گونه بلبل زبانی می کند یا این که ایشان را نوادگان شاه فقیدشان این چنین بورس کرده‌اند تا درس و داده‌های دیکته‌ شده‌ به وی را بتواند در شبکه‌های ماهواره‌ای زود تند سریع بیان کند و برای آقایان فرادستش و فرادستان چاکر خواه، بازگو کند.

پریشان گویی های جناب قانعی فرد چنان روال افسار گسیختگی به خود می گیرد که تمامی رهبران کورد، شخصیت های چون ملا مصطفی بارزانی، قاضی محمد، جلال طالبانی، قاسملو و اوجالان را بی ارزش تلقی می کند و از نبود وجهه‌ی سیاسی احزاب کنونی کورد در میان جوانان یاد می کند. از برخی از آن ها به نام فرقه‌ یاد می کند از گروهی دیگر به نام مغازه‌ی سیاسی و غریبه‌ و گمنام بودن، یاد می کند. وضعیت شبیه به لیبی و ایجاد انقلاب و دگرگونی را نمی پسندد و در عوض به آینده‌ی سیاسی ایران و افق آن در پناه ولایت فقیه و دکتر احمدی نژاد امیدوار است.

و این گونه تاریخ ملت کورد توسط فردی روانی و چاکر منش و استفاده‌ای ابزاری سایت ها و شبکه‌های ضد کوردی و پان ایرانیست های فاشیست به انحراف کشیده‌ می شود و لقب دکتر قانعی فرد و لقب شوالیه‌ی روانی بر سینه‌اش خودنمایی می کند. ما هم می گوییم: مدال دو دستگی و خیانت مبارکت باشد.
اما جناب قانعی فرد این مهم را هم بدانید که: انحراف تاریخ، تغییر تاریخ نیست.

لینک ویدئویی مصاحبه با قانعی فرد در شبکه‌ی اندیشه

.........
این مطلب پیشتر در سایت بیانی منتشر شده‌ است.

Feb 21, 2012

حضور احمدی نژاد و ارمغان تریبون سازمان ملل برای ایران


هفتمین سخنرانی احمدی نژاد در صحن سازمان ملل در حالی برگزار شد که ایران با معضلات بی سابقەای دست به گریبان است و هر آن منتظر توفان دیکتاتوررانی و به اصطلاح بهار عرب می رود که در ایران نیز وزیدن بگیرد. وجود تضاد درون حکومتی که بر ایران سایه گسترانیدە است، باعث شدە است که دربار دیکتاتوریت ایران گام های سراشیبی فنا را بپیماید و دستگاه حاکمه را با چالشی عظیم مواجهە نماید. از سوی دیگر و از زمان آخرین اجلاس سازمان ملل در سال گذشته، جمهوری اسلامی به کشوری با برنامه کمرنگ هسته ای بدل شده است. علی رغم چهار دوره از تحریم های سازمان ملل علیه این کشور، تهران همچنان به تکمیل نیروگاه هسته ای خود پرداخته و آن را ظاهرا در 3 سپتامبر سال جاری وارد مدار کرده است. نتیجەی بی توجهی مقامات ایرانی به قطعنامەهای سازمان ملل در مورد سلاح های هستەای باعث شدە است که ایران امسال بیش از پیش به قالب انزوا بنشیند و علاج ها اورژانسی دکتر احمدی نژاد نیز نتوانسته است اقتصاد بیمار ایران را، شفا بخشد. اصولا مقامات ایرانی برای دور زدن تمامی اتهاماتی که بر ایران وارد می شود، هموارە از این گونه تریبون ها صرفا به عنوان سکویی برای ارشاد و هدایت سایر ملل، بهرە می گیرد و در واقع از آن سوء استفادە می کنند. هم چنان که جناب احمدی نژاد هموارە از این گونه فرصت ها برای نوید دادن به ظهور امام زمان بهرە می گیرد و اینکه امام زمان با همکاری عیسی مسیح و سایر بندگان صالح جهان، زمین را از لوث ظلم و ستم پاک خواهند کرد. همان ظلم و ستمی که کشور ایران در موقعیت کنونی به عنوان نماد کامل برای جامعەی بین المللی نمودی آشکار است.
در ابتدای هفتمین نطق احمدی نژاد ایشان کاملا در مقام یک روحانی که در صحن نماز جمعه خطبه ایراد می کند، به ایراد بیانات پرداختند و از وقت ٢٨ دقیقەایش تنها برای مقابله با آمریکا و آسیب شناسی جنگ و کشتار و ایراد گرفتن از گذشتە و تاریخ ممالک غربی پرداخت. تحلیل های سیاسی و حقوقی و تاریخی احمدی نژاد به گونەای صرفا جهت فرافکنی بود بلکه بتواند اوضاع نابسامان ایران را به حاشیە بیفکند و در واقع نقش یک مورخی دینی را اجرا کرد و به عنوان معلم اخلاق تریبون سازمان ملل را به سوی ننه من غریبم کشانید .
احمدی نژاد هم چون سایر سخنرانی هایش و حتی با دادن باجی به نام آزاد کردن کوهنوردان آمریکایی محکوم به زندان نیز، نتوانست نمایندگان کشورها را در سر جای خود آرام نگه دارد و آن ها را مجبور به ترک جلسە ننماید. و با مشکوک خواندن حادثەی یازدە سپتامبر ٢٠٠١، عملا نوک پیکان اتهام را به سوی کشورهای غربی و در رأس آن امریکا گرفت و بار دیگر به قضیەی هولوکاست پرداخت و به سان غروری تزریق شدە و یدک کش شدە و موروثی انقلاب ایران، از کشور اسرائیل به نام رژیم صهیونیستی یاد کرد.
احمدی نژاد در ادامەی گفتارش سوالاتی مطرح کرد که اگر این سوالات را از خود ایشان بپرسند پاسخی در خور توجه، به غیر از تبلیغات گردی نمی تواند داشتە باشد.
احمدی‌نژاد در ادامەی سخنانش که بخش بزرگی از آن به موعظه‌های مذهبی شباهت داشت، اعلام کرد که: ملت بزرگ و تمدن ساز ايران آماده است در مسير ريشه کن کردن ظلم و تبعيض و تحولات آزاديخواهانه و آينده درخشان، دست ديگر ملت‌ها را بفشارد و توان خود را به مشارکت بگذارد.
بر طبق گزارش های نهادهای حقوق بشری، در طول دوران حاکمیت جمهوری اسلامی، این کشور عملا به زندانی برای روزنامەنگاران و فعالان سیاسی و مدنی تبدیل شدە است. در ایران هنوز هم که هنوزە سانسور بر نشریات سایه افکندە و فیلترینگ سایت های اینترنتی هر روز بیش از روز قبل بر سایت ها حکمرانی می کند، با انداختن پارازیت بر آنتن های ماهوارەای و یا جمع آوری دیش های ماهوارەای عملا به مبارزە با آزادی بیان و اطلاع رسانی می پردازد، ایجاد کارتل های حکومتی مواد مخدر و باندهای رانت خواری و اختلاس، اقتصاد کشور را فلج کردە است. و سوال اینجاست آیا این ملت، با چنین اوضاع کنونی و چنین اوضاع نابسامان، آیا می تواند ادعای تمدن سازی سر دهد آن هم از سوی رئیس جمهوری که با تقلب این پست را چپاول کردە است؟
در ایران به موازات سال های عمر این رژیم حاکم بر ایران، هموارە تبعیض و تفکیک در رأس امور برنامەها بودە است. از تبعیض های دینی و عقیدتی گرفتە تا تبعیضات جنسیتی و تفکیک دانشجویان دختر و پسر!! آیا چنین ملتی می تواند با چنین نمایندەای ادعای بزرگی نماید و دست سایر ملت ها را هم بفشارد؟ جمهوری اسلامی هموارە با طرح صدور انقلاب کوشیدە است به خاک سایر کشورها تجاوز کند و توپ باران شمال عراق، آخرین نمونەی آشکار از نقض تمامیت ارضی این کشور است. با ارسال اسلحه به سوریه و لبنان و کشف محمولەهای ارسالی اسلحە و مهمات در کشورهای آنگولا، نیجریە و ترکیه و تهدید های پیاپی کشور اسرائیل، جایگاهی متزلزل را برای خود یافتە است و در داخل ایران نیز با سرکوب فعالان مدنی و سیاسی و اعدام های پیاپی، حتی نتوانستە با خود ملل ساکن در ایران به شیوەای مسالمت جویانه برخورد نماید و هموارە کوشیدە است که آن ها را قلع و قمع نماید و در یک کلام می توان گفت که با ریاکاری و فرافکنی و انداختن مشکلات به دوش سایر کشورها و در رأس آن‌ها آمریکا، می خواهد با خیال خام خودش از سنگینی مسولیت از دوش خود شانه خالی کند.
احمدی نژاد در پايان سخنانش، به عشق، آزادی، عدالت، آگاهی و آينده روشن و درخشان بشری سلام کرد. گویا احمدی نژاد تنها زمانی که به کشوری دیگر پای می گذارد به یاد این آیتم های انسان پسند می افتد. اما زمانی که در ایران باشد از حقوق بشر، آزادی بيان و قلم، حقوق زنان و اقليت‌ها و عشق، آزادی، عدالت، آگاهی و آينده روشن خبری نیست.
و این گونه سخنرانی هفتم احمدی نژاد در مقام ریاست جمهوری اسلامی ایران، باز مثل همیشە با طفره گویی و با توضيحاتی تبليغاتی و غيرواقعی، قطعا ختم به انزوای بیشتر برای ملت ایران خواهد شد.
.............
پی نوشت: این مطلب پیشتر در این سایت ها منتشر شده‌ است: بیانی، گویا نیوز