Jul 16, 2014

عشق های اسیدی


در ایران پرگهر(!) هر از گاهی شغلهایی سر در میاورند که سودهای کلان سیاسی و دینی به همراه دارند. هر کدام از شغلها نیز بە صورت کارتل و زنجیرەای: قتلهای زنجیرەای، کشتن دانشمندان هستەای، طناب آبی، سوزاندن جنگلها و در حال حاضر اسیدپاشیهای زنجیرەای..
اسیدفروشی، اسیدپاشی، حمل و نگەداری اسید، به منظور انجام فریضەی دینی امر به معروف و نهی از منکر در بورس بازار عشاق و بازار چادرفروشان خانەنشین کن، داغ داغ است. 
روزگاری کە زکریای رازی و جابربن حیان الکلها و اسیدها را کشف می کردند و در دستەهای اسیدسولفوریک و اسید نیتریک و اسید... دستەبندی می کردند تا بشریت از آنها برای پیشبرد زندگیش استفاده کند، هیچگاە بە سوپرمنهای قرن 21 فکر نکردە بودند کە امکان دارد قرنها بعد هموطنانشان جیغ دختران و زنان را درجای جای شهرها به فلک برسانند و کشفیاتشان به جای استفادەهای صنعتی، مورد بهرەبرداری و سؤاستفادەهای دینی و عشقی قرار بگیرد و صورت زنان و دختران را با آن بسوزانند و راحت هم بگویند: "من نبودم دستم بود تقصیر آستینم بود".
باز مثل همیشه تقصیر در گردن رژیم صهیونیستی و ٱمریکای جهانخوار است!
در یک رابطەی عشقی_عاطفی زور زوركی كه بعضا منجر به خواستگاری هم می شود، دختر چه قبول کند چه نکند، قربانیست! با قبول نکردنش به صرف ضیافت مهمانی و پذیرایی با اسید در انتظارش است، با قبول کردن پذیرای تجاوز از طرف مردی خواهد شد کە دوستش ندارد!
و در نهایت باید گفت که: " ای ایران ای مرز پرگهر ..... ای خاكت سرچشمه‌ی هنر " (عجب هنرهایی!)
و كاملا واقف بر این باشید که: "هنر نزد ایرانیان است و بس"