Sep 16, 2018

از كوپن تا كالا كارت


قبلا اسمش "كوپن" بود. خیلی ها هم از صدقه‌ی سرش، به نان و نوایی رسیدند، خیلی ها هم در صف گرفتن كالاهایش كاراته باز شدند و لب و لوچه‌ همسایگان خودشان را مشت و مال دادند. بازاری پر طمطراق داشت یكی می خرید یكی می فروخت، حتی كوپن سوخته و تاریخ مصرف گذشته هم بازار خودش رو داشت. 
این روزها برای پایبند كردن عده‌ای از مردم به ولایت و جلوگیری از له شدن كامل اقشار آسیب پذیر جامعه، كالا كارت یا همان كوپن سابق قد علم كرده‌ است بلكه بتوانند حلقه به گوش بودنشان همواره‌ مستدام بماند. حالا همان آسیب پذیران با یارانه و ١٠٠ هزار تومان كالا كارت و تخم مرغ ١٠٠٠ تومانی چه جوری می تونند زندگی رو بچرخانند، الله و خامنه‌ای اعلم!
اگر پوست تخم مرغ رو هم دور نیندازید یا لااقل كاملا لیس بزنید به بسیج اقتصادی_اختلاسی كشور كمك وافری كرده‌اید!

Sep 15, 2018

«ایرج میرزا» شاهزاده‌ای منتقد

گردآوری: عدنان هنرور
پاییز ۱۲۵۲ یا ۱۲۵۳ خورشیدی در تبریز متولد شد. از پیشگامان تجدد در ادبیات فارسی بود. ایرج میرزا در قالب‌های گوناگون شعرسروده و ارزشمندترین اشعارش مضامین انتقادی، اجتماعی، احساسی و تربیتی دارند. شعر ایرج ساده و روان و گاهی دربرگیرندهٔ واژه‌ها و گفتارهای عامیانه است اشعار او از جمله اشعار اثرگذار بر شعر دوره مشروطیت بود. تحصیلاتش در مدرسه دارالفنون تبریز صورت گرفت و در همان مدرسه مقدمات عربی و فرانسه را آموخت.
با وجود آنکه ایرج به شاهزادگی خود مباهات می‌کرد، ولی ابیاتی نیز در نقد و بدگویی محمدعلی شاه و احمدشاه از وی باقی‌ مانده‌ است؛ بنابراین او فارغ از حب و بغض و تعصب بی‌جا، منش روشنفکری و آزاداندیشی را پیشه خود ساخته بود. تا جایی که در قیام کلنل محمدتقی‌خان پسیان، از مشاورین او به‌ شمار می‌رفت. او دخالت در سیاست را محافظه‌کارانه در پیش می گرفت و تا جایی تجویز می‌کرد که به منافع شخصی لطمه نخورد؛ ولی در عین حال عقاید وطن‌پرستانه‌ای نیز از خود بروز می‌داد.
آثار ایرج را می‌توان به دو بخش پیش و پس از مشروطه تقسیم کرد. اشعار دوره پیش از مشروطه او که محصول دوران جوانی اوست، بیشتر قصایدی در ستایش رجال زمان و بزرگان قاجار است. بخش بزرگی از این دسته اشعار ایرج امروزه در دست نیست. اشعار دوره پس از مشروطه ایرج که بیشتر به انتقادهای اجتماعی در قالب مضامین بکر اختصاص دارد، دارای اعتبار ادبی بیشتری هستند.


عارف‌نامه معروفترین شعر ایرج میرزا و از مشهورترین منظومه‌های ادبیات فارسی است. شعری در قالب مثنوی در ۵۱۵ بیت که در اصل در هجو عارف قزوینی سروده شده ولی شاعر در ضمن آن به بیان مسائل سیاسی و اجتماعی با نگاه انتقادی نیز می‌پردازد. نکوهش حجاب و مخالفت با خانه‌نشینی زنان، انتقاد از سیاست‌مداران و فضای سیاسی کشور از مضامین دیگر این شعر است که با بیانی طنزآمیز و هزلی مطرح شده‌اند. در «عارفنامه» دلگیری‌های ایرج تنها از عارف قزوینی و حجاب و ملا نیست بلکه از خدا هم دلگیر است زیرا همه آن‌چه نابسامانی و ناهنجاری است زیر سر او می داند. شاعر در عارفنامه که همه‌اش شکوائیه است فرصت مناسبی پیدا کرده که خدمت خدا نیز برسد که همه ذرات عالم به دست اوست.
«چرا پا توی کفش ما گذاری/ چرا دست از سر ما برنداری؟
تو این آخوند و ملا آفریدی/تو توی چرت ما مردم دریدی
خداوندا مگر بیکار بودی/ که خلق مار در بستان نمودی
به شرع احمدی پیرایه بس نیست/ زمان رفتن این خار و خس نیست؟
بیا از گردن ما زنگ وا کن/ به زیر بار خر ملا رها کن»
شاعر برخی از عقب‌ماندگی کشور را به سبب عمل گروهی از روحانیون و روضه‌خوانان می‌دانست. او قصیده‌ای در هجو شیخ فضل‌الله نوری دارد. علی‌رغم اینکه به عنوان یک شاعر سیاسی شناخته نمی‌شود، اما در برابر او موضع‌گیری نموده‌ است.
ایرج در هجونامه مشهور خود به قشر روحانیون ریاکار به شدت می‌تازد ولی در عین حال علمای حقیقی را نیز مستثنی می‌کند:
 در ایران تا بود ملا و مفتی/ به روز بدتر از این هم بیفتی 
ایرج موضع سختی در برابر حجاب داشته‌ است. این موضع را می‌توان به راحتی در قطعه «کاروانسرا» مشاهده کرد.
ایرج منتقد اوضاع جامعه سنتی زمان خویش بود. او به راحتی با زبان مطایبه و طنز، از برخی از رسوم ایرانیان (مانند بلند شدن جلوی پای اشخاص هنگام ورود به مجلس) انتقاد می‌کرد.
نام این رم را چو نادانان ادب بنهاده‌اند/ بیشتر از صاحبان سیم و زر رم می‌کنند
گر وزیری از در آید رم مفصل می‌شود/ دیگر آنجا اهل مجلس معتبر رم می‌کنند
ایرج با وجود آشنا بودن به میزان مجاز بودن ورود هزل به حوزه عفت عمومی در آن زمینه هم زیاده‌روی کرده‌ است، تا جایی که به وفور از معانی زشت، الفاظ رکیک و مضامین مستهجن در اشعار خود استفاده کرده‌ است. اینگونه واژه‌ها چنان زیاد در اشعار او استفاده شده‌اند که به اعتقاد برخی کارشناسان، نمی‌توان دیوان ایرج را در دسترس کودکان قرار داد.
ایرج میرزا با شعر «زهره و منوچهر» مثنوی عاشقانه‌ای را هم سروده‌ است که برگرفته از اسطوره «ونوس و آدونیس» از اساطیر یونانی است.
این مثنوی که با مطلعِ :«صبح نتابیده هنوز آفتاب / وا نشده دیدهٔ نرگس ز خواب» آغاز می‌شود،
محصول سال‌های پایانی عمر ایرج است و به همین جهت ناتمام مانده است.ایرج میرزا که ملقب به «جلال‌الممالک» و «فخرالشعرا» بود در ۲۲ اسفند ۱۳۰۴ خورشیدی در تهران بدرود حیات کرد.
.........................
منابع:
١- ویکیپیدیا
٢- دیوان اشعار

Sep 5, 2018

فضولی



«جا بە تۆ چی؟!» باشترین نەشتەرە بۆ سەر دڵی ئەوانەی سەر ئەکەن بە ناو ژیانتا و پرسیاری قۆڕ ئەپرسن: مێردت نه‌كرد، ژنت نه‌هێنا، بۆ خوێندنت ته‌واو نه‌كرد، بۆ لێك جیا بوونه‌وه‌، روو له خوا به و نوێژه‌كانت بكه، بۆ به‌ڕۆژوو نابی، ئه‌و هه‌موو لایكه چییه ئه‌یكه‌ن بۆ یه‌ك، بۆ مناڵت نابێ، خه‌تای تۆیه یان هاوسه‌ره‌كه‌ت، بۆ هه‌میشه‌ ئۆنلاینی و هه‌روه‌ها ده‌یان پرسیار و له كونی ده‌رزی سه‌ریر كردنی دیكه..
خۆزگا کورد راست و رەوان بیتوانیایەت له یه‌ك رەستە وه‌ك نه‌شته‌ر کەڵک وەرگرێ و به کابرا بڵێت ئاخر تۆ سەلکی سیری، قنچکی پیازی، بە تۆ چی؟ ھا؟!