Jul 31, 2013

ریچارد داوکینز:


http://peyvlog.blogspot.com
ئەمڕۆژانه ئاگادارکردنەوه بێ کۆتاییەکان سەبارەت به مەترسییەکانی ئایدز و نەخۆشی سەرشێتی مانگا و زۆریکی دیکه له نەخۆشییەکان باوه. بەڵام من لەو بڕوایەدام که دەکرێ ئیمانیش وەک بەڵایەک چەشنی ئاوڵه چاوی لێ بکرێت. تا رادەیەک که له بن هێنانی ئەستەمه.
ئیمان یەعنی بڕوایەکی بێ ئەزموون. تاوانی سەرەکی تەواوی ئایینەکانیش هەر ئەمەیه. ئایا به لەبەرچاو گرتنی بار و دۆخی رۆژهەڵاتی ناوەڕاست و ئیرلەندای باکوور، ناتوانین بڵێن که وا ئیمان ڤایرۆسێکی مێشکیه و له رادەبەدەر مەترسیداره؟
یەک لەو چیرۆکانەی که بەردەوام به گوێی بۆمب چێنرە موسڵمانەکاندا دەیخوێنن ئەوەیه که شەهـادەت کورتترین رێگای گەیشتن به بەهەشته و خۆ تەقێنەر نەک هەر ئەچێته بەهەشت، بەڵکوو دەچێته بەشی  فوول خۆشی بەهەشتەوە و لەوێ به سەروەریەوە چاوەڕوانی ٧٢ حۆریه مانگ رووخسارەکان دەکات.
هەندێ جار دەگەمه ئەو قەناعەتەی لەوانەیه لووتکەی ئاواتی ئێمه ئەوه بێ که له ئاکام‌دا بگەینه ئەو ئەنجامەی "بەرگری له پیتاندیومی چەکی مەلایانه" بگرین. خواناسانی به ئەزموون بنێرینه بەهەشت تا کوو خاوەن پەردە کچێنیەکان، هەناسەیەکی بێ دڵەڕاوکێ هەڵمژن.

"وتاری ئایا زانستیش ئایینێکه"

Jul 25, 2013

هراس از حقی به نام "زبان مادری"


ما زیاران چشم یاری داشتیم
خود غلط بود آنچه می پنداشتیم

تعداد بیست نفر از معلمان در مریوان، گویا همکاران انجمن صنفی یا کانون صنفی معلمان هستند (کانونی که وجود خارجی هم ندارد و پروانەی فعالیت آن هم تمدید نشدە است) در طی نوشتەای از معاون آموزشی ادارەی مریوان حمایت کردەاند و نامەی محرمانەای که در اینترنت پخش شدە است را جعلی می خوانند.
این معلمان تنها به صرف اینکه معاون آموزشیشان انسانی شسته رفته و وارسته و خوشنام هست، و تنها با این دلیل که آنها، وی را می شناسند، نتیجەگیری کردەاند که این کارهای شرم‌آور از آقای "ایرانی" بعید است و در باورشان نمی گنجد که ایشان حاضر به اجرا کردن چنین طرحهایی باشند!(عجب!)

اینجانب که از سال ١٣٧٥ وارد سیستم آموزش و پرورش شدم و هموارە وجود چنین همکارانی را لمس کردەام که برای خوش خدمتی در حق همکاران اداری و مخصوصا برای نهادهای امنیتی و حراستی چه از جان گذشتگی‌ها که نمی کردند، نوشتن این دفاعیه برای معاون آموزشیشان چندان برایم دور از انتظار نیست.

اما ابتدا لازم است که به عرضتان برسانم اخلاق پسندیدە یا نکوهیده دال بر شانه خالی کردن از وظیفەی محوله نمی شود، مخصوصا اگر طرف معاون آموزشی اداره هم باشد.. در ثانی خیلی خوشحالم به اینکه محتوای نامه مجعول نبوده است و تنها گرافیک و چارچوب آن را دلیل بر جعلی بودن نامه آقایانتان فرض کردەاید! تا جایی که خود همان سروران نیازمند به خوش خدمتی نیز، نتوانستەاند از این واقعیت فرار کنند که چیزی به نام زبان مادری و اصل ١٥ قانون (خیلی) اساسی جمهوری جور و فساد اسلامی، کشکی بیش نیست!
همکاران انجمن صنفی! (بدون وجود خارجی) اگر براتون زحمت نیست یکبار هم که شدە به خودتون زحمت بدهید جهت اطلاع عموم به ما هم بگویید که در کدامین بند و فصل اساسنامەی تشکل صنفی معلمان، توجیه کردن نامەهای محرمانه جزء وظایف تشکل ذکر شدە است؟؟ 
چرا آقایانتان نتوانستند بهتون دیکته کنند که مصوبەی شورای عالی انقلاب فرهنگی برای تدریس دو واحد زبان مادری که در خرداد ۱۳۸۸ تصویب شدە آن هم در آرشیو بخشنامەها ماندە است و از اجرا شدن آن خبری نیست؟؟ 

در دفاعیەتان که با رویکردی پاچە خوارانه که برای ایام دهەی (مبارکه) فجر کردەاید، بهتر بود چشم و گوشتان را بیشتر باز می کردید و به دانش آموزانتان به عنوان وظیفەی خویش اعلام می کردید که در همان ایام دهەی فجر برای نیروهای سرکوبگر خمینیسم، ایام طلایی بود و سرآغاز دهەی زجر و بدبختی ملت ما بود. لابد فراموش کردەاید که برای ملت ما، ایام سرکوب و اعدام وقتل‌عام و غارت و شبیخون‌های فرهنگی و سیاسی بود. کوردستان بار دیگر مورد تجاوز، متجاوزان ولایت فقیه و فرمان جهاد بنیانگذارش قرا گرفت و امروز نیز شما به عنوان شورای شهر و معلمان دلسوز و انجمن صنفی التزام کامل خود را به آن نظام ابراز کردەاید تا جمهوری اعدامی اسلامی از طریق کسانی چون شماها به جهانیان نشان دهد که در میان دمکراسی و مردمسالاری از نوع دینی‌اش، حماسه سازی می کند. و از شگرد همیشگی و پوسیدەاش یعنی تشویق سایر معلمان برای پاسخ دادن و سلب دوبارەی چنین سرکوب هایی استفادە می کند برای فرار از هراس و فوبیای حقی مسلم، به نام تدریس به زبان مادری..
گویا همکاران صنفی به جای پرداختن به وضعیت صنفی و خواستەهای معلمان و اعتراض به نبود هزینەهای مناسب که عملا این بودجەها در اختیار تروریستان حزب الله و سپاه انصار و مزدور پروری قرار می گیرد و به جای ایجاد پلی با کارگزاران، خودشان نیز به صفوف کارگزاران علیه معلمان صف‌آرایی کردەاند و به جای زدودن ادبیات تحقیرآمیز که از زبان مادری با نام زبان محلی و گویش‌های بومی یاد می شود، آنچنان در صدور و به روال و به چند و چون نامەهای محرمانه خود را کار کشته نشان دادەاند که انگار تمامی نامەهای محرمانه و امضای و مهر آن از زیر دست این عزیزان معظم و این معلمان پیامبر مسلک به مقامات تحویل می شود. 

عالیجنابان! اکنون که با نام شما نامەای نوشته شدە و شما نیز به صرف جدا نماندن از قافلەی سرکوب زبان مادری و یا به صرف رسیدن به مدارج شاید بهتر، در فیس بوکتان شیر کردەاید. خود آقای "ایرانی" هم صرفا در دایرەی تنازع بقا و احتمالا طی کردن پلەهای صعود دست و پا می زند و دیگران را هم دشمن خود می داند.. اما غافل از اینکه بهتر بود ایشان طرحی ارائه می داد که حدأقل معلمان بیشتر در تلاش برای یاددادن زبان مادری باشند، نه اینکه اکیپی تشکیل دهند و چارچوب گرافیکی نامەهای خودشان را زیر سوال ببرند..(البته وجود چنین نامەهایی که هدفشان نابودی سایر زبانهاست و درز کردن آن به فضای مجازی هم کم نیست)

حال سوال اینست که ای همکاران گرامی! چرا از محتوای نامەی محرمانه هیچ انتقادی نكرده‌اید؟؟ 
چرا از محتوای نوشتەی اینجانب که در وبلاگم موجود است، هیچ انتقادی نکردەاید؟؟ 
تا کی می خواهید چشم و گوش بسته وکیل وصی دیگران شوید؟؟

دوستان همکار! امروز که با زیر پا گذاشتن کلیەی حقوق اساسی ملتی که خود نیز جزیی از آن ملت هستید، لازم است با کمال احترام به عرضتان برسانم که لطف کنید به آقایان سیاست گذار آی‌تی و پلیس سایبری و سانسورچی‌های جمهوری سرکوبگر و اعدامی ایران بفرمایید که از میزان تشدید و فشار غیر قابل تصور بر اینترنت و وبلاگ و سایت‌ها و دامنەهای اینترنتی کم کنید تا کسانی هم چون شماها نیز از وجود آدرس وبلاگ اینجانب و اینکه فیلتر شدە است، متعجب نشوید. (انگار سایت فیلتر شدە ندیدەاید) تا بلکه هم خود و هم رهبرتان که به فیس بوک هم می آیید از فیلترشکن استفاده نکنید. 
(در قسمتی از دفاعیه اشاره‌ به فیلتر بودن وبلاگ بنده‌ كرده‌اند)

Jul 9, 2013

زبان محلی، مانع توسعە آموزشی.. عدنان هنرور


به درازای حاکمیت حکومت‌های ایران و با توجه به اینکه پلورالیسم ملی در ایران کاملا مشهود است، سوای از دو برهەی تاریخی هیچ گاه زبان‌های سایر ملل ساکن در ایران به صورت رسمی تدریس نشدە است و آن در خلال سال‌های ١٩٤٥و ١٩٤٦ که آن دوران مربوط به خودمختاری بخشهای از خاک آذربایجان به رهبری پیشەوری و جمهوری کوردستان به رهبری قاضی محمد می‌باشد. حکومت ایران چه پیش و چه پس از انقلاب اسلامی، هموارە در هراس بودەاند که مبادا گسترش تدریس زبان‌های ملت‌های ساکن در ایران، آغازی برای تنش های قومی و جدایی طلبی در ایران باشد.
با روی کار آمدن جمهوری اسلامی و گنجانیدن اصلی موسوم به "اصل پانزدهم" قانون اساسی که در آن صراحتا بیان می کند که: "زبان و خط رسمی و مشترک مردم ایران فارسی است. اسناد و مکاتبات و متون رسمی و کتب درسی باید با این زبان و خط باشد ولی استفاده از زبانهای محلی و قومی در مطبوعات و رسانه‌‏های گروهی و تدریس ادبیات آنها در مدارس، در کنار زبان فارسی آزاد است." با وجود این اصل، ملت‌های ساکن در ایران همواره این گلایه را مطرح می کنند که این حق قانونی آنها در عمل به اجرا در نیامده است.
بعدها این اصل از مدارس به دانشگاەها تغییر مسیر داد و شورای عالی انقلاب فرهنگی در خرداد ۱۳۸۸ مصوبه آموزش زبان های محلی و قومی در برخی از دانشگاه های این کشور را تصویب کرد. "بر اساس این مصوبه به وزارتخانه‌های علوم، تحقیقات و فناوری و بهداشت، درمان و آموزش پزشکی و دانشگاه آزاد اسلامی اجازه داده می‌شود که دو واحد درسی زبان و ادبیات مربوط به زبان‌ها و گویش‌های بومی و محلی ایران مانند آذری، کردی، بلوچی و ترکمنی در دانشگاه‌های مرکز استان های ذیربط به صورت اختیاری ارائه و تدریس کنند".
ناگفته نماند، کاندیدهای ریاست جمهوری نیز برای جمع کردن آراء و کشانیدن مردم به سر صندوق‌های انتخاباتی هموارە نیم نگاهی به این موضوع داشتەاند.

اما در اینکه کاملا نگاهی دیکتاتورانه بر قانون اساسی و بر اصل پانزدهم آن و هم‌چنین بر مصوبەی شورای عالی انقلاب فرهنگی حاکم است، تردیدی نیست. تا جایی که با ادبیات تحقیرآمیز از این زبان‌ها با زبان محلی و گویش‌های بومی نام بردە می شود. از سوی دیگر خوش خدمتی و چاکر منشی بسیاری از مدیران اجرایی و آموزشی، طرحی را به اجرا در آوردەاند با نام "تدریس به زبان محلی، مانع اصلی توسعەی آموزشی" و همانطور که در این سند مشاهده می‌کنید از موفقیت آمیز نبودن این طرح با "تأسف" و به عنوان "مانع توسعەی آموزشی" یاد می‌کنند.
سوای اهمال سیستم آموزشی کشور در اجرای این قانون و این مصوبه و هم چنین پشت گوش انداختن وعدە وعیدهای رئیس جمهورهای دولت‌های حکومت اسلامی، معلمانی دلسوز از داخل سیستم آموزشی کشور، صرفا برای زندە نگەداشتن زبان مادریشان تلاشهایی در این زمینه کردەاند. اما در کمال ناباوری و به جای «ایجاد‌‌‌‌ محیطی امن برای شکوفایی استعداد و انگیزەهای معلمان و دانش آموزان» و «کاهش د‌‌‌‌غد‌‌‌‌غه‌های معیشتی معلمان مانند‌‌‌‌ تامین اجتماعی، تامین مسکن و هزینه سلامت» متأسفانه شاهد پیگیری از سوی نهادهای حراستی و امنیتی هستیم که با ایجاد فشار بر این معلمان از تدریس به زبان مادری، جلوگیری کنند و آنها را به ادارە کل استان معرفی می‌کنند.

این بخشنامه که مشاهدە می‌کنید از منبعی موثق به دستم رسیدە است و جهت شفاف‌سازی و هم چنین افشای دسیسەهای جمهوری اسلامی و خطری که این معلمان را تهدید می‌کند، در معرض عموم گذاشته می‌شود.

http://peyvlog.blogspot.com

Jul 1, 2013

هەر بژی فەیس بووق..

ئەڵێن: جنێو دانێ له سەر عەرز، خاوەنەکەی هەڵیئەگرت و ئەینێتە گیرفانی.. ئیتر کەسی وەها هەیه، بڵێ "ئحم"، به لووت بەرزیەوە ئەڵێ ئەوە له گەل منت بوو.. جا تۆ پێت خۆشە له گەل تۆم بێ با له گەل تۆم بێ، بینێ گیرفانت..
ئەکرێ بڵێم زیاتر له هەر سەرەڕۆییەک، سەرەڕۆیی ئایدۆلۆژیایه که باڵی به سەر کۆمەڵگای ئێمەش داگرتوە و تاکەکانمان زۆر به زەحمەت ئەتوانن خۆیان لەو گێژاوی ئایدۆلۆژیایه دەرباز بکەن.. ئۆتۆماتیک ئایدۆلۆژیا ئەمانکاته "مالک". هەر بۆیه زۆربەمان خۆمان به خاوەن دەسەڵات و خاوەن کەسایەتی و خاوەن ژن و خاوەن مناڵ و خاوەن تەڵاق و خاوەن زۆر شتی دیکە ئەزانین.. 
نکوولی ناکرێ لەوەی له دونیای ئەمڕۆژیدا میدیا و نووسین و رۆژنامەگەری بۆ رووماڵ کردنی راستییەکان و هەڵوەشاندنەوەی تەخت و تاراجی دیکتاتۆرەکان رۆڵێکی بەرچاوی هەیه.. پانتایی ئەم دونیای فەیس بووق و ئەنتەرنێته بەهاری عەرەبی ئەخولقێنێت و بۆ دیکتاتۆرەکان خەزان دێنێت و تەنانەت تاکی لووت بەرز و دیکتاتۆریش به چۆک دادێنێت.. 
هەر بژی فەیس بووق..