به درازای حاکمیت حکومتهای ایران
و با توجه به اینکه پلورالیسم ملی در ایران کاملا مشهود است، سوای از دو برهەی
تاریخی هیچ گاه زبانهای سایر ملل ساکن در ایران به صورت رسمی تدریس نشدە است و آن
در خلال سالهای ١٩٤٥و ١٩٤٦ که آن دوران مربوط به خودمختاری بخشهای از خاک
آذربایجان به رهبری پیشەوری و جمهوری کوردستان به رهبری قاضی محمد میباشد.
حکومت ایران چه پیش و چه پس از انقلاب اسلامی، هموارە در هراس بودەاند که مبادا
گسترش تدریس زبانهای ملتهای ساکن در ایران، آغازی برای تنش های قومی و جدایی
طلبی در ایران باشد.
با روی کار آمدن جمهوری اسلامی و گنجانیدن
اصلی موسوم به "اصل پانزدهم" قانون اساسی که در آن صراحتا بیان می کند
که: "زبان و خط رسمی و مشترک مردم ایران
فارسی است. اسناد و مکاتبات و متون رسمی و کتب درسی باید با این زبان و خط باشد
ولی استفاده از زبانهای محلی و قومی در مطبوعات و رسانههای گروهی و تدریس ادبیات
آنها در مدارس، در کنار زبان فارسی آزاد است." با وجود این اصل، ملتهای ساکن در ایران همواره این گلایه را مطرح می
کنند که این حق قانونی آنها در عمل به اجرا در نیامده است.
بعدها این اصل از مدارس به دانشگاەها تغییر مسیر داد و شورای
عالی انقلاب فرهنگی در خرداد ۱۳۸۸
مصوبه آموزش زبان های محلی و قومی در برخی از دانشگاه های این کشور را تصویب کرد. "بر
اساس این مصوبه به وزارتخانههای علوم، تحقیقات و فناوری و بهداشت، درمان و آموزش
پزشکی و دانشگاه آزاد اسلامی اجازه داده میشود که دو واحد درسی زبان و ادبیات
مربوط به زبانها و گویشهای بومی و محلی ایران مانند آذری، کردی، بلوچی و ترکمنی
در دانشگاههای مرکز استان های ذیربط به صورت اختیاری ارائه و تدریس کنند".
ناگفته نماند، کاندیدهای ریاست جمهوری نیز برای جمع کردن
آراء و کشانیدن مردم به سر صندوقهای انتخاباتی هموارە نیم نگاهی به این موضوع
داشتەاند.
اما در اینکه کاملا نگاهی دیکتاتورانه بر قانون اساسی و بر اصل پانزدهم آن و همچنین
بر مصوبەی شورای عالی انقلاب فرهنگی حاکم است، تردیدی نیست. تا جایی که با ادبیات
تحقیرآمیز از این زبانها با زبان محلی و گویشهای بومی نام بردە می شود. از سوی دیگر خوش
خدمتی و چاکر منشی بسیاری از مدیران اجرایی و آموزشی، طرحی را به اجرا در آوردەاند
با نام "تدریس به زبان محلی، مانع اصلی توسعەی آموزشی" و همانطور که در
این سند مشاهده میکنید از موفقیت آمیز نبودن این طرح با "تأسف" و به
عنوان "مانع توسعەی آموزشی" یاد میکنند.
سوای اهمال سیستم آموزشی کشور در اجرای این قانون و این مصوبه
و هم چنین پشت گوش انداختن وعدە وعیدهای رئیس جمهورهای دولتهای حکومت اسلامی، معلمانی
دلسوز از داخل سیستم آموزشی کشور، صرفا برای زندە نگەداشتن زبان مادریشان تلاشهایی در این زمینه کردەاند. اما در کمال ناباوری و به جای «ایجاد محیطی امن برای شکوفایی استعداد
و انگیزەهای معلمان و دانش آموزان» و «کاهش دغدغههای معیشتی معلمان مانند
تامین اجتماعی، تامین مسکن و هزینه سلامت» متأسفانه شاهد پیگیری از سوی نهادهای
حراستی و امنیتی هستیم که با ایجاد فشار بر این معلمان از تدریس به زبان مادری،
جلوگیری کنند و آنها را به ادارە کل استان معرفی میکنند.
این بخشنامه که مشاهدە میکنید از منبعی موثق به دستم
رسیدە است و جهت شفافسازی و هم چنین افشای دسیسەهای جمهوری اسلامی و خطری که این
معلمان را تهدید میکند، در معرض عموم گذاشته میشود.
 |
http://peyvlog.blogspot.com |