حالا ادامهی مطلب رو بخونید تا ستهای این بازی جامانده از
المپیک هم دستان بیاد!
بازی ؛ اگر بازی
اگرجای رئیس اداره بودید............. .
اگرجای معاونان اداره بودید........... .
اگرجای مسوولان آموزشی اداره بودید.... .
اگرجای مستخدم اداره بودید.......... .
اگر، اگر، اگر و اگرهای دیگر........... .
بازی اگر بازی، بازی خوبیست چونکه آقایان رؤسا آن را آزمودهاند.
هدف از این بازی فعلاً معلوم نیست،
اما در آموزش وپرورش یک چیز هدف اصلی است وآن حفظ کمیت و دوری از کیفیت است. البته
با حفظ بقای پست ها.
اما اگر آقایان رؤسا (ازخانم های رئیس که خبری نیست) به جای این اگر
بازی ها آماری از میزان انگیزهی معلمان به تدریس و دانش آموزان به آموختن را در
سطح منطقه اجرا میکردند. از میزان درصد پایین انگیزه شاخ در میآوردند.
یادمان باشد که چون معلم مقدس است، نبایست چیزی بگوید که به شان
بلند مرتبهی او لطمهای بزند. در نتیجه این تقدس و میمونی فقط باعث
سؤاستفاده از طرف آقایان بالادست از یک طرف و هم چنین باعث چالش عمده بین مقدسان
زحمتکش و الهههای اداره شده است؟؟
000000000000000000000000000000000
حالا اگر...
ا..گ..ر..جای رئیس اداره بودم مرتبا جلسات ترتیب میدادم و روی
تابلوی دید همگان نصب میکردم که از تاریخ فلان تا فلان تاریخ از ساعت فلان تا
فلان ساعت در جلسه هستم تا بد خواهان فکر نکنند که رئیس فعال نیست.
حالا جلسات سازمان رفتن هم بماند. با این کار به معلمان میفهماندم که شما
نیز از دانش آموزانتان فاصله بگیرید و روابطتان خشک باشد تا خدایی ناکرده ابهت و
تقدستان را مبادا از دست بدهید... .
هم چنین مشکلات (البته کسانی که سفارشی نیستند) به همکاران ارجاع میدادم.
و تقاضای امکانات آزمایشگاهی و کارگاهی و کامپیوترهای بی زبان (مثل بیشتر معلمان)
ازسازمان میکردم تا گردوغبار روی آنها بنشیند و کمکم بپوسند و دیگران هم بدانند
که چه امکاناتی در اختیار گردوخاک گذاشتهایم.
و همیشه شعار تو خالی معلم محوری و مدرسه محوری را ترویج میدادم.
خیلی چیزها میخواهم بنویسم اما هنگامی که ازقاعدهی تنازع بقا فکر میکنم
و چونکه خود نیز بایستی طبق این قاعده در سلسله بقا باقی بمانم بی اختیار دستم
سست میشود.
'کانت ' زمانی که میگفت :"
من فکر میکنم پس هستم ". خیلی به درد خور بود برای خودشان. من هم متأسفانه
باید بگویم : "من اعتراض نمیکنم، پس هستم". وبا خود میگویم: چرا
مثل یک برگ روی دماغ آقایان فرود آیم و خاطر مبارکشان را مکدر نموده و از روی
دماغ آقایان به زیر پای آنها سرازیر شوم و آنها نیز عصبانی شده و بگویند این
دیوانه دیگر از کجا اومد چونکه انگ دیوانگی، چیزی نیست که بتوان با آن راه اومد
در نتیجه کافیست؛ آقایان سبیل ها را به دست شانه بسپارند و ما را به دست نهاد... .
000000000000000000000000000000000
بازی اگر بازی را ادامه میدهیم باحرکت مهرهای دیگر به نام معاون
مالی (پشتیبانی)
خود را به زحمت جای این مهره نهادم و طرح و برنامههایم را ارائه میدهم
:
1- حياط مدارس را برای دانش آموزان آسفالت میکردم تا اگر دانش
آموزان دچار سانحهای شوند به جای جراحت سطحی دچار گردن شکستگی شوند.
2- در مدارس جعبه كمك هاى اوليه نصب میکردم (البته فقط جعبه
خالی را نصب میکردم).
3- مدارس رابه كپسول آتش نشانى بدون شارژ مجهز میکردم.
4- سرویسهای(واقعاً) بهداشتی؛
دوستی با معلمان؛ فضاهاى پرورشى، فضاهاى رفاهى متناسب با سرانه دانش آموزى
متناسب با استانداردهاى روز دنيا؛ هم جزء برنامههای آتیهام میباشد.
البته یک دغدغەی همیشگی هم برایم غیرقابل انکار است و آن كمبود و
كسرى بودجه مزمن سالانه و ماهانه است. برای رفع این مشکل هم بایستی به مدیران فشار
بیاورم براى پرداخت قبض آب، برق، تلفن، تا بیشتر و بیشتر صرفه جویی کنند. و
ثانیا هزینهی مکالمهی معلمان را باید خود معلمان پرداخت کنند حالا چرا باید
خود معلمان پرداخت کنند؟ چون که هزینه مدارس بیت المال است و جزء هزینه سرانهی
دانش آموزان است و ح..ر..ا.. م.. میباشد! (ولی در اداره حرام نیست چون که
کار اداره را راه میاندازیم).
پرداخت اضافه کاری معلمان را سه ماه سه ماه و چهار
ماه چهار ماه عقب میاندازم تا هزینهی اضافه کاری و ماموریتهای همکاران اداری
را سر ماه بتوانم پرداخت کنم. چون که گفتهاند : " چراغی که به خانه رواست
به مسجد حرام است "
000000000000000000000000000000000
بازی اگر بازی
بازی خوبیست نه.......
بازیکنان
تیم ' اگر' سیستم بازی را به دست مسوولان آموزشی میدهند وبا تعویض مسوولان
آموزشی سعی در بهبود وضع آموزشی میکنیم و اگر پیشنهادی یا انتقادی از طرف مدارس
برایمان ارسال شود ریلکس و بی توجه از کنارش میگذریم چون که فقط خودمان عقل کل هستم!
در سازمان دهی معلمان به ترتیب زیر عمل میکنم اول از همه برادر، خواهر، اقوام
درجه اول تا دهم و بیستم در اولویت هستند. بعد از آن ها سفارش شدهها.
معلمان تازهکار ابتدایی را به مدیریت مدارس راهنمایی و
متوسطه میگماشتم تا همیشه حلقه به گوش در خدمت گزاری حاضر باشند.
و هدف اصلیم سازمان دادن دبیران است خواه مربوط به رشته خود باشد
یا نباشد تا خدایی ناکرده از شعار نه برای کیفیت! دور نشده باشم.
000000000000000000000000000000000
حالا اگر جای مستخدم اداره بودم چی؟ همیشه سر به زیر در فکر درست
کردن چای برای آقایان بودم اگر از کسی خوشم بیاد چای تازه دم، لب سوز، لب دوز
براش میبرم. و اگر خدایی ناکرده کارمندی به مذاقمان جور نبود؛ چای کهنهی اول
صبح برایش میبرم تازه خودم هم برایش میذارم روی میز. چون که مبادا چشم بلند کند
و چشمم تو چشمش بیفتد. در نان گرفتن برایش هزار عذر موجه و غیر موجه برایش میآورم
که نان تمام شد به شما نرسید.
در دستمال کشی و خوش خدمتی هم نبایستی بالا دست داشته باشم. ولی اگر
مستخدم اداره شدم همیشه یک چیزی خورهی جانم میشه و آن به این فکر میکنم که
چرا مستخدمین اداره وظیفه چای دم کردن و آوردنش را دارند ولی مستخدمین مدارس چنین
وظیفەای در قبال معلمین مقدس! را ندارند؟
000000000000000000000000000000000
اگرجای معلم بودم چی؟؟
اگر جای معلم بودم همیشه با ذهنیت دیکتاتورانه به دانش آموزان
نگاه میکردم. فقط در پی اضافهکاری بودم هر درس و هر رشتهای که باشد؛ مهم نیست.
اگر دانش آموزان از من سؤالی پرسیدن که از پسش بر نیام محول میکنم
به خود دانش آموزان که هر کس جواب این سؤال را بیاورد براش مثبت بگذارم. چونکه
خودم از روز استخدامیم تا به حال حتی روزنامهای هم نخواندهام دیگر از کجا بلد
باشم. تازه دورههای ضمن خدمت هم که چیزی یاد نمیگیریم فقط و فقط برای گرفتن
امتیازش میرویم. آن هم باهزار تقلب امتیازش را میگیریم. از این رو در موقع
امتحان اصلا از دانش آموزان سخت گیری نمیکنم.
دوستی میگفت اگر نصف بیشتر معلمان را
بچلانید حتی یک ذره علم و دانش روز دنیا روگیر نمییاری!
به علاوه مشکلات خانوادهام را به کلاس میآورم؛ تاجدا از جامعه؛ دانش
آموزان نیز بدانند که در چه جهنمی گیر کردهایم. هم چنین از دختر خوشکلم یا
از گل پسرم تعریف ها میکردم!!
هر سال یک سالنامه یا یک تقویم جیبی هم میخرم. صرفاً برای این که بدانم بیشترین تعطیلات در
چه روزهایی از سال است تا برنامهی درسیم را مطابق آن تعطیلات برنامهریزی کنم. (به
این میگن تعطیلات نگری سالانه)
حالااگرجای دانش آموز بودم چی؟؟
دو پا که داشتم 998 پای دیگر قرض میکردم تا از دست
رؤسای (و..ا.. ق.. ع.. اً..) فعال و
معاونان (ا.. ل.. ح.. ق..) زحمتکش و مسوولان آموزشی با راندمان عالی و
معلمان نابغه و مدارس استاندارد فرار کنم!؟
|
اما اگر..........
و اگر............